ماه: خرداد 1389
دیگه واقعا نگرانش شده بودم
هر کی ازم میپرسید میگفتم خوبه
چیزی نیست
اینترنتشون قطع شده
اما خودم داشتم از نگرانی میمردم
هر چی میگرفتمش نمیشد
هر چی ایمیل ، پیغام ، پسغام خبری نبود
تا الان که یه sms ازش رسید به این مضمون
“سلام
من حالم خوبه
اینترنت قطع هستش
آداپتور سوختنه”
آخه بچه جان نمیشد این خبرو زودتر میدادی
مُردیم از نگرانی.
——–
خیالها راحت ، بادمجان ما آفت نزده
وصیت نامه حسین پناهی
قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم.
بعد از مرگم، انگشتهای مرا به رایگان در اختیار اداره انگشتنگاری قرار دهید.
به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم!
ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک کاری کنند.
عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب اکیدا ممنوع است.
بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم.
کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد!
مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند.
روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست.
دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند. در چمنزار خاکم کنید!
کسانی که زیر تابوت مرا میگیرند، باید هم قد باشند.
شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به طلبکاران ندهید.
گواهینامه رانندگیم را به یک آدم مستحق بدهید، ثواب دارد.
در مجلس ختم من گاز اشکآور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند.
از اینکه نمیتوانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش می طلبم.
بعد از مرگم، انگشتهای مرا به رایگان در اختیار اداره انگشتنگاری قرار دهید.
به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم!
ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک کاری کنند.
عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب اکیدا ممنوع است.
بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم.
کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد!
مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند.
روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست.
دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند. در چمنزار خاکم کنید!
کسانی که زیر تابوت مرا میگیرند، باید هم قد باشند.
شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به طلبکاران ندهید.
گواهینامه رانندگیم را به یک آدم مستحق بدهید، ثواب دارد.
در مجلس ختم من گاز اشکآور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند.
از اینکه نمیتوانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش می طلبم.
پدر شیاطین
امروز ظهر شیطان را دیدم !
نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمیداشت…
گفتم: ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند…
شیطان گفت: خود را بازنشسته کرده ام. پیش از موعد!
گفتم: به راه عدل و انصاف بازگشته ای یا سنگ بندگی خدا به سینه می زنی؟
گفت: من دیگر آن شیطان توانای سابق نیستم. دیدم انسانها، آنچه را من شبانه به ده ها وسوسه پنهانی انجام میدادم،
روزانه به صدها دسیسه آشکارا انجام میدهند. اینان را به شیطان چه نیاز است؟
شیطان در حالی که بساط خود را برمیچید تا در کناری آرام بخوابد، زیر لب گفت:
آن روز که خداوند گفت بر آدم و نسل او سجده کن، نمیدانستم که نسل او در زشتی و دروغ و خیانت،
شیطان گفت: خود را بازنشسته کرده ام. پیش از موعد!
گفتم: به راه عدل و انصاف بازگشته ای یا سنگ بندگی خدا به سینه می زنی؟
گفت: من دیگر آن شیطان توانای سابق نیستم. دیدم انسانها، آنچه را من شبانه به ده ها وسوسه پنهانی انجام میدادم،
روزانه به صدها دسیسه آشکارا انجام میدهند. اینان را به شیطان چه نیاز است؟
شیطان در حالی که بساط خود را برمیچید تا در کناری آرام بخوابد، زیر لب گفت:
آن روز که خداوند گفت بر آدم و نسل او سجده کن، نمیدانستم که نسل او در زشتی و دروغ و خیانت،
تا کجا میتواند فرا رود، و گرنه در برابر آدم به سجده می رفتم و میگفتم که :
همانا تو خود پدر شیاطینی …!
مهربونترین نگهدارت باشه
درآغوش حرفهایی رو میشنوم که هیچگاه شنیده نمیشود
یک گفتمان در شبی زیبا
بخوانید
“چشماتونو هم درویش کنین”
خب پس گوشت رو بیار
چشاتم ببند
بستی؟
گوش بده و ساکت باش:
ما آدما همه تنهائیم
همه خسته ایم
همه غمگینیم
اما همه مون امیدمون
به دستائیه که به سمتمون دراز میشن
اگه یه دستی برای هل دادن دراز شده
دلیل نمیشه که بقیه هم همینطور باشن
به این دستها اعتماد کن
اگه آدما به دستها اعتماد نکنن
همه تنها میمونن
همه غمگین میمونن
اگه دستی رو نگیری آروم نمیشی
یه کمی به دستها نگاه کن
به خط های کف دستها
بعد بهترینشون رو بگیر
و بذار بلندت کنه
و در آغوشت بگیره
و نوازشت کنه
شب خوش
خوب بخوابی
مهربونترین نگهدارت باشه
دزدی در روز روشن
امروز رفتم دزدی
دزدی هم گاهی مزه میده
آی ی ی ی ی مزه میده
تو فیس بوک داشتم دل دل میکردم
دیدم یکی خیلی چیزا گذاشته
نوشته هاش و عکساشو دزدیدم
بهش نگفتم
شما بخونین بعد بهش میگم دزدیدمشون
آخر سر هم بازم یه شعرو براتون نوشتم
اینبار از یه خواننده دیگه که خیلی گوش میدم

عشق با روح شقایق زیباست , عشق با حسرت عاشق زیباست , عشق با نبض دقایق زیباست ,
عشق با زهر حقایق زیباست , عشق با در حسرت دیدار تو بودن زیباست

بیا برگردیم
قصد این قوم فریب است
بیا برگردیم
آنکه یک روز دلم را به نگاهش دادم
خنده اش سرد و غریب است
بیا برگردیم
عشق بازیچه شهر است ولی
در دل من دفتر عشق نجیب است
بیا برگردیم


فاصله معنایی ندارد مگر عشق چیست

یه حبه قند داشت اونم یادته ؟
فکر کن که یادم بره دقیقا مثل الان زندگی من که تو قندشی
الان خیلی وقت پریدی توش بیخودی که انقده شیرین نشده



کاش می شد زخم را مرحم شویم
یار و غمخوار و انیس هم شویم
یار و غمخوار و انیس هم شویم
کاش می شد بر خلاف سرنوشت
قسمت و تقدیر را از سر نوشت
قسمت و تقدیر را از سر نوشت
کاش می شد چشم و دل را باز کرد
نغمه ها ی دوستی را ساز کرد
نغمه ها ی دوستی را ساز کرد
کاش می شد عشق را آغاز کرد
بی خیال از هر غمی پرواز کرد
بی خیال از هر غمی پرواز کرد

بغلش کردم و بوسیدم و با خود گفتم بعدها وقتی غم ، سقف کوتاه دلت را خم کرد ،
بی گمان می فهمی پنج وارونه چه معنا دارد

فقط احمقانه سکوت میکنیم


زیرا آنان از سر عشق می رقصند اما اینان از سر ترس

یک روز میبوسمت فوقش خدا منو میبره جهنم ! فوقش میشم ابلیس !
اون وقت تو هم به خاطر اینکه یه ابلیس تو رو بوسیده جهنمی میشی !
جهنم که اومدی من اونجا پیدات میکنم و دور از چشم خدا هر روز میبوسمت !
وای
خدا چه بهشتی میشه جهنم
خدا چه بهشتی میشه جهنم




بخون امشب تا منم بتونم گریه کنم
تا بتونم با تو بخونم گریه کنم
می خوام آتیش بگیرم داره سوز نِی میاد
دِلم از غُصه پره که رفته ، کِی میاد
دِلم از غُصه پره که رفته ، کِی میاد
نمی دونم که چی شد چرا از من رَنجید
جای این بی مهری کاش من و می فهمید
جای این بی مهری کاش من و می فهمید
مـُردم از زخم هایی که خوردم از تنهایی
کمکم کن ای دوست مردم از تنهایی
کمکم کن ای دوست مردم از تنهایی
واسه خاطر خدا اون و برگردون و
شاد کن خاطره این دل سرگردون و
شاد کن خاطره این دل سرگردون و
نه دیگه به روم نیار که چی اومد به سرم
نگو خاطرخواهی چه گُلی زد به سرم
نگو خاطرخواهی چه گُلی زد به سرم
یا به لیلا برسون این دله مجنون و
یا مداوا کن این درده بی درمون و
یا مداوا کن این درده بی درمون و
مُردم از زخم هایی که خوردم از تنهایی
کمکم کن ای دوست مردم از تنهایی
کمکم کن ای دوست مردم از تنهایی
واسه خاطر خدا اون و برگردون و
شاد کن خاطره این دِل سرگردون و
شاد کن خاطره این دِل سرگردون و
من اسیرم تو فقط لحظه مُردن من
می تونی وا کنی این یوغ از گردن من
می تونی وا کنی این یوغ از گردن من
من اسیرم تو فقط لحظه مردن من
می تونی وا کنی این یوغ از گردن من
می تونی وا کنی این یوغ از گردن من

“پاییز که میشد دلم شور میزد. میترسیدم ژاکت یکی از همکلاسی هایم را پوشیده باشم”