هم قدم

راه رفتنم خوابیدنم حتی نگاهم

من هیچکارم این روزا دست خودم نیست

من گم میشم این روزا بین خاطراتت

جز غم کسی این روزا با من هم قدم نیست

من از غرورم این روزا چیزی نمونده

وقتی که سر رو بالش خیسم میزارم

تو روزهای خوبی از من پیش روته

برعکس من اینده خوبی ندارم

تو از گذشتت هیچی برنداشتی

اصلا نذاشتی غم تو دنیات پا بزاره

برعکس من توی گذشته گیر کردم

دنیای تو با من یه دنیا فرق داره

من دم به دم دلتنگ روزهای گذشتم

چیزی که واسه تو اهمیت نداره

موهامو که دیدم به حرفام فکر کردم

تو زندگی هیچکس دوبار فرصت نداره

من هی به تو فکر کردم و موهام سفید شد

حق با تو بود من فرصت رو از دست دادم

تو بهترین نقش تموم زندگیمی

دست خودم نیست که تو موندی توی یادم

بعد از تو من با کل دنیا قهر کردم

من روی لبهام خنده ایی بی تو ندارم

با رفتنت آیندمو از من گرفت برگرد

برگرد من آینده ای بی تو ندارم

تو از گذشتت هیچی برنداشتی

اصلا نذاشتی غم تو دنیات پا بزاره

برعکس من توی گذشته گیر کردم

دنیای تو با من یه دنیا فرق داره

من دم به دم دلتنگ روزهای گذشتم

چیزی که واسه تو اهمیت نداره

موهامو که دیدم به حرفات فکر کردم

تو زندگی هیچکس دوبار فرصت نداره

عشق

عشق هر جا رو کند، آنجا خوش است

گر به دریا افکند، دریا خوش است

گر بسوزاند در آتش، دلکش است

ای خوشا آن دل، که در این آتش است

تا بینی عشق را آینه وار

آتشی از جان خاموشت بر آر

هر چه می خواهی به دنیا نگر

دشمنی از خود نداری سخت تر

عشق پیروزت کند بر خویشتن

عشق آتش می زند در ما و من

عشق را دریاب و خود را واگذار

تا بیابی جان نو خورشیدوار

عشق هستی زا و روح افزا بود

هر چه فرمان می دهد زیبا بود

فریدون مشیری