ماه: خرداد 1389
سالگرد عباس مهرپویا
این پست از مطالب قدیمیه منه
امسال هم در سالگرد این خواننده بزرگ دوباره روی وبلاگم قرارش دادم
خدایش بیامرزد
روحش شاد
* درگذشت خرداد ۱۳۷۱
* ترانه مرگ قو (شعر : دکتر حمیدی شیرازی)
* ترانه قایقرانان (شعر : پرویز وکیلی)
* موسیقی برای فیلم : جدال شیطان
* موسیقی متن برای فیلم : دزد عشق
* ترانه قبیله لیلی (شعر : پرویز وکیلی)
* ترانه بستر ننگین رقیب (اثر مشترک با شهیار قنبری)
* ترانه غروب خزان
* ترانه جام چشم
* ترانه آه
* ترانه خال سیاه (شعر : تورج نگهبان)
* آلبوم قبیله لیلی
* آلبوم مرگ قو
گویی درد هزاران سال تنهایی و بیکسی را روایت میکرد
این زمان آن اشک هم پایان گرفته
آسمان میگرید امشب
ساز م
ن مینالد امشب
او خبر دارد که دیگر نالهام پایان گرفته
صدای گرم و گیرایش هر شنوندهای را تحت تاثیر قرار میداد
اما هیچگاه به شکل یک خواننده عامهپسند مطرح نگردید.
عباس مهرپویا درسی سالگی کار خوانندگی را درتهران آغازکرد. او با ترانهی”مرگ قو” که سرایندهی شعر آن دکتر حمیدی شیرازی است، به اوج شهرت رسید. مهرپویا در یازدهم خرداد ماه ۱۳۷۱ درگذشت.
من از قبیله مجنون
تو از سپیده و نوری
من از شقایق پر خون
تو از قبیله دریا
من از نژاد کویرم
همیشه تشنه و غمگین
همیشه بی تو اسیرم همیشه بی تو اسیرم
تو از قبیله لیلی آه
من از قبیله مجنون
حدیث ابر بهاری
به من چه می رسد ای دوست
از این همه غم و زاری از این همه غم و زاری
تو از قبیله لبخند
من از قبیله اندوه
فضای فاصله
صد آه
فضای فاصله صد کوه فضای فاصله صد کوه
تو از قبیله لیلی آه
من از قبیله مجنون
تو از سپیده و نوری
من از شقایق پر خون
فرینده زاد و فریبا بمیرد
رود گوشه ای دور و تنها بمیرد
که خود در میان غزلها بمیرد
شبی هم در آغوش دریا بمیرد
که میخواهد این قوی زیبا بمیرد
غم هوشیاری
یه سری شعرها خیلی منو میبره تو فکر و عالم خودم
امشب داشتم به آهنگهای دلم گوش میدادم رسید به یه مجمئعه خاص
یادم اومد که قبلا هم اینارو تو وبلاگم گذاشتم
مال یکمی قبل تره
ببخشید دیگه دوباره دلم خواست اینارو هم مثل خیلی از مطالبم تکراریشون کنم
امشب چه شبیست
سلام ای کهنه عشق من ، که یاد تو چه پابرجاست
سلام بر روی ماه تو ، عزیز دل سلام از ماست
تو یک رویای کوتاهی ، دعای هرسحرگاهی
شدم خام عشقت چون ، مرا اینگونه می خواهی
من آن خاموش خاموشم ، که با شادی نمی جوشم
ندارم هیچ گناهی جز که از تو چشم نمی پوشم
تو غم در شکل آوازی ، شکوهه اوج پروازی
نداری هیچ گناهی جز که بر من دل نمی بازی
مرا دیوانه می خواهی ، زخود بیگانه می خواهی
مرا دلباخته چون مجنون ، زمن افسانه می خواهی
شدم بیگانه با هستی ، زخود بی خودتر از مستی
نگاهم کن ، نگاهم کن ، شدم هر آنچه می خواستی
سلام ای کهنه عشق من ، که یاد تو چه پابرجاست
سلام بر روی ماه تو ، عزیز دل سلام از ماست
بکُش دل را ، شهامت کن ، مرا از غصه راحت کن
شدم انگشت نمای خلق ، مرا تو درس عبرت کن
بکن حرف مرا باور ، نیابی از من عاشق تر
نمی ترسم من از اقرار ، گذشت آب از سرم دیگر
سلام ای کهنه عشق من ، که یاد تو چه پابرجاست
سلام بر روی ماه تو ، عزیزدل سلام از ماست
*******************************************
از غریب و کسی که وصله ی جونه پشت پا خوردن و مردن شده کارم
کاشکی هوشیاری نصیبم نمی شد باعث رنج و فریبم نمی شد
آخه هوشیاری غم بزرگیه کاشکی هوشیاری نصیبم نمی شد
اون بالا نشستی گوش کن ای خدا چه عذابیه به دنیا اومدن
کاشکی هوشیاری نصیبم نمی شد باعث رنج و فریبم نمی شد
آخه هوشیاری غم بزرگیه کاشکی هوشیاری نصیبم نمی شد
هر جا که پ
ا می ذارم هر جا که میرم پیش چشمام می بینم حلقه ی داری
ای خدا من خودمم هیچ نمی دونم چرا هر گل پیش چشمام می شه خاری
کاشکی هوشیاری نصیبم نمی شد باعث رنج و فریبم نمی شد
آخه هوشیاری غم بزرگیه کاشکی هوشیاری نصیبم نمی شد
کاشکی هوشیاری نصیبم نمی شد
باعث رنج و فریبم نمی شد
آخه هوشیاری غم بزرگیه
کاشکی هوشیاری نصیبم نمی شد
کویر باور
چرا قصه دردو واسه فردا نذاریم
کار روزگار بود . رفتی و نموندی
رفتی ولی اسمت رو لبها مونده
صدایی جز صدای تو نمونده
صدایی جز صدای تو نمونده
تو هر دلی خونه و جایی داشتی
با خوندنت . عشق تو دلا میکاشتی
میخوندی شب ستاره بارون میشد
با خوندنت . دل کمی آروم میشد
با خوندنت . دل کمی آروم میشد
یه امشب شب عشقه . همین امشبو داریم
چرا قصه دردو واسه فردا نذاریم
یه امشب شب عشقه . همین امشبو داریم
چرا قصه دردو واسه فردا نذاریم
عزیزان همه با هم بخونیم که امشب شب عشقه
که امشب شب عشقه
که امشب شب عشقه
که امشب شب عشقه
که امشب شب عشقه…
زمونه رنگارنگه . شب و روزش یکی نیست
خوشی دووم نداره . غمش همیشگی نیست
اگه فردا برامون . پر از صلح و صفا بود
چه خوب بود که تو دنیا . یه فردا مال ما بود
عزیزان همه با هم بخونیم که امشب شب عشقه
که امشب شب عشقه
که امشب شب عشقه
که امشب شب عشقه…
صدات صدا بود وقتی که میخوندی
کار روزگار بود . رفتی و نموندی
رفتی ولی اسمت رو لبها مونده
صدایی جز صدای تو نمونده
صدایی جز صدای تو نمونده
تو هر دلی خونه و جایی داشتی
با خوندنت . عشق تو دلا میکاشتی
میخوندی شب ستاره بارون میشد
با خوندنت . دل کمی آروم میشد
با خوندنت . دل کمی آروم میشد