شیشه پنجره را باران شست .
از دل من اما،
چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟
الان حدود سه ماه است که مسیر زندگی من در حال تغییر است
تغییراتی که به خواست اوس کریم و به کمک او شروع شد و امیدوارم خودش کمک کنه تا
مسیر را درست انتخاب کنیم و به مقصد درست آن برسیم
((ثبت در تاریخ گردد( اردیبهشت 1390) میخواهند بروند خارجه))
و شاید حدود یک ماه است که بهانه میخواهم تا بنویسم بر من چه میگذرد تا امشب
و بهانه نوشتن شد دو فیلم مورد علاقه من
من تعداد دفعاتی که این دو فیلم را دیدم به یاد ندارم
آنقدر DVD و CD این دو فیلم را دیده ام که دیگر خوب کار نمیکنند و از کپی آنها استفاده میکنم
( نکته داخل پرانتز اینکه اصل خریدم اگر خواستید ببینید اصلشو بخرید ارزش داره و کمکه به سازنده)
فیلم ها “دلداده” و “دل شکسته”، دو فیلم با ساختارهای متفاوت و معانی بسیار زیبا
اما یک نکته مشترک که اول نام هر دو آمده که داده می شود و شکسته میشود
((ثبت گردد در تاریخ ( اول آبان 1390) پشت فرمون ماشینم))
در بخشی از فیلم دلداده میگن :
“باید برای یکی بال بال بزنی تا در بیاد”
شاید هم برای من هم اتفاق بیافتد
دوم آبان شروعی دیگر بود برای زندگی من هرچند با تاخیر همراه بود
اما در هشتم آبان با یک پنچری به یادموندنی تکرار شد
و دهم آبان بعد از گذشت 87 ماشین به دیدار و دیدارهای بعدی منتهی شد
و 13 آبان در موزه سعدآباد برفی و تفنگهای آن، سرنوشت زندگی من تغییر کرد
((ثبت گردد در تاریخ ( دوم آبان 1390) سه ماشین پشت اتوبوس))
قبلا مطلبی در مورد فیلم دلداده نوشته بودم https://masiha.ir/blog/masiha/104
و حالا میخوام هم به دوستانم توصیه کنم که فیلم “دل شکسته” رو از دست ندهند
بشنو از نی چون حکایت می کند
از جدایی ها شکایت می کند
کز نیستان تا مرا ببریده اند
در نفیرم مرد و زن نالیده اند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
در بخشی دبگر از این فیلم هم می آید:
من یابو شدم
خر شدم
بیچاره
آه
دُم
گوش
کاش من هم اینگونه شوم
دریای شورانگیز چشمانت چه زیباست
آنجا که باید دل به دریا زد همینجاست
در من طلوع آبی آن چشم روشن
یاد آور صبح خیال انگیز دریاست
گل کرده باغی از ستاره در نـگاهت
آنک چراغانی که در چشم تو برپاست
بیهوده می کوشی که راز عاشقی را
از من بپـوشانی که در چشم تو پیداست
ما هر دُوان خاموش خاموشیم ، اما
چشمان ما را در خموشی گفت و گوهاست
و ادامه می دهند
شیشه پنجره را باران شست .
از دل من اما،
چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟
و من هم بگویم
میخواهم دیگر خواهرم نباشید خواهر
و نیز
ماییم و نوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی
به نام تو شروع کردیم ای نجار جهان
به یادت ادامه دادیم ای بخشاینده بندگان
و امیدوارم به حمایت و مساعدت در ادامه مسیرهایمان هستیم یا ارحم راحمین
……………………………………………
وای، باران؛
باران؛
شیشه پنجره را باران شست .
از دل من اما،
چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟
آسمان سربی رنگ،
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ .
می پرد مرغ نگاهم تا دور،
وای، باران،
باران،
پر مرغان نگاهم را شست .
خواب رویای فراموشیهاست !
خواب را دریابم،
که در آن دولت خواموشیهاست .
من شکوفایی گلهای امیدم را در رویاها می بینم،
و ندایی که به من میگوید :
گر چه شب تاریک است
دل قوی دار،
سحر نزدیک است
دل من، در دل شب،
خواب پروانه شدن می بیند .
مهر در صبحدمان داس به دست
آسمانها آبی،
پر مرغان صداقت آبی ست
دیده در آینه صبح تو را می بیند .
از گریبان تو صبح صادق،
می گشاید پرو بال .
تو گل سرخ منی
تو گل یاسمنی
تو چنان شبنم پاک سحری ؟
نه؟
از آن پاکتری .
تو بهاری ؟
نه،
بهاران از توست .
از تو می گیرد وام،
هر بهار اینهمه زیبایی را .
هوس باغ و بهارانم نیست
ای بهین باغ و بهارانم تو !