دوست دارم بنویسم
ساده میگم
خیلی ساده
دوست دارم اینجا بنویسم
هر چی دستم اومد
ساده میگم
خیلی ساده
دوست دارم اینجا بنویسم
هر چی دستم اومد
====
متن بالا اولین نوشته من توی بلاگر بود
از این به بعد اینجا محل تجمیع نظرات بلاگر میشود
اسم این صفحرو میزارم بلاگر نظر
یعنی اینکه چون توی بلاگر نمی تونم جواب رو راحت بنویسم و هنوزم که هنوزه دوست دارم اونجا بنویسم
اینجا یه صفحه گذاشتم که کل نظرات بلاگرم توی این صفحه جمع بشه
از نظرات زیباتون ممنونم بسیار
مسیحا
این چیزا یه موقع هایی تو قصه ها قشنگن
—
مسیحا:
……………..
اگه من تو سیاره نپتون بودم الان 0.16 بودم :دی
و اگه تو سیاره مرکوری بودم الان 111.5 ساله بودم :دی
—
مسیحا:
چقدر جوون و باز هم چقدر جوووون :دی
در جواب کامنت آرد و کیک و این حرفا:
چشم… اینبار که درست کردم، میارم براتون
—
مسیحا:
آخه تا کی وعده و وعید؟
ما کی ببینیم روی ماه این کیک را؟
هر موقع عکس این پرنده هارو میبینم که دارن برای خودشون خونه میسازن، یاد این شعر “سقف” فرهاد مهراد می افتم… پرنده ها هم تو فکر ساختن یه خونه برای خودشون هستن!!
—
مسیحا:
سقف ……
مادرها، خوب یا بد، هر چی که باشن مادر هستن و دوست داشتنی.
—
مسیحا:
مـــــــــــــــــــــــــادر
من اگه تو خونمون یه کیسه آرد داشته باشم، عمرا اگه بذارم بمونه… فورا باهاش کیک درست می کنم
:دی
—
مسیحا:
خوب یکم از این کیکاتون هم برای ما بیارین خواهر
من به این میگم یه جو غیرت داشتن
—
مسیحا:
بلیووووووووووووو
تا میتونین از زندگی انتقام بگیرین و هیچی رو به دکمه پیرهنتون!!! هم حتی حساب نکنین
—
مسیحا:
اوووووووکی
مهم اینه که این معمار موقع تایپ کردن چون عینکش رو نمیزنه همیشه اشتباه تایپی داره!
معمار با عینک ، بی عینک درست تایپ میکنه
حواسم به خیلی چیزا ا=هست،تقصیر خودم هم نیست چشمام خیلی تیزه گاهی این دقت و تیزی خودمو خیلی خیلی اذیت میکنه اما چیکار میتون بکنم چشمام “معمارگونه”عمل میکنن!
—
مسیحا:
بابا معمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــار