ناشنوا باش – Be Deaf

چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند…
بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چقدر عمیق است، به دو قور باغه دیگر گفتند که چاره ای نیست! شما به زودی خواهید مرد.

دو قورباغه این حرف ها را نادیده گرفتند و کوشیدند که از گودال بیرون بپرند اما قورباغه های دیگر دائما به آنها می گفتند که دست از تلاش بردارید. شما خواهید مرد!
پس از مدتی یکی از دو قورباغه دست از تلاش برداشت و به داخل گودال پرتاب شد و مرد. اما قورباغه دیگر همچنان با حداکثر توانش برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد….

بقیه قورباغه ها فریاد میزدند که دست از تلاش بردار اما او با توان بیشتری تلاش می کرد و بالا خره از گودال خارج شد .
وقتی از گودال بیرون آمد، معلوم شد که قورباغه نا شنواست. در واقع او تمام این مدت فکر می کرده که دیگران اورا تشویق می کنند!
.
.
.
.
.

ناشنوا باش وقتی همه از محال بودن آرزوهایت سخن می گویند …

frog1


A group of frogs were travelling through the woods, and two of them fell into a deep pit. All the other frogs gathered around the pit. When they saw how deep the pit was, they told the two frogs that they were as good as dead. The two frogs ignored the comments and did their best to jump up out of the pit with all of their might. The other frogs kept telling them to stop, that they were as good as dead.

Finally, one of the frogs took heed to what the other frogs were saying and gave up. He fell down and died. The other frog continued to jump as hard as he could. Once again, the crowd of frogs yelled at him to stop the pain and just die. He jumped even harder and finally made it out.

You see this frog was deaf, unable to hear the others plea. He thought they were encouraging him the entire time.

This story teaches two lessons:

There is power of life and death in the tongue. An encouraging word to someone who is down can lift them up and help them make it through the day. A destructive word to someone who is down can be what it takes to kill him/her. Be careful of what you say. Speak life to those who cross your path. The power of words… it is sometimes hard to understand that an encouraging word can go such a long way. So from this day onwards, do think before you speak.

Remember and recognize the power of words.

KEEP YOUR HOPE ALIVE!

frog2

شیری که وا مونده توی آتیش

سر درد یعنی فکرهایی که تو ناخودآگاهم مرور میشه
سردرد یعنی زنده ام اما آرامش از دنیام دور میشه

lion_king_big_cat_maine_animals_hd-wallpaper-1562165

دنبال ردی از خودم هستم تو آینه هایی که پر ازخاکه
دروغ ها رو دوست دارم چون گاهی حقیقت خیلی ترسناکه

Lions_Roar-871x544
کلافم مثلِ اون شیری که وا مونده توی آتیش
مثلِ وقتی که چیزیو نیاز داری گم کردیش

fire_flame_Fire_lion_Wallpaper_960x854_wallpaperhi.com
شبیهِ کسی که همیشه بد آورده واسه سادگیش
من یک تضاد بی سرانجامو ترکیبی ازعشقو تنفرم
روزا نمیشناسم تو رو شبا تو خاطرات غلت میخورم

stunning_lion_portrait_compact_mirror_photousacompactmirror-ra16889ae14e54b898ff16b9133d7d1f1_z2hh9_324
احساس سیری میکنم هر آن ازبس که قرصامو بلعیدم
تنهایی از من آدمی ساخته که توی کابوسم نمی دیدم

Fire_Lion_by_Daelyth

چیزی ندارم غیرِ احساسم

من عاشق اون زندگی بودم
اون زندگی،اون خونه،اون احساس

تو هیچی از من نفهمیدی
حالا که می‌ری مَردتو بشناس

وقتی که از اون زندگی می‌گم
توی دلم یک درد می‌شینه

مردی که پیشت پادشاهی کرد
حالا تمومِ زندگیش اینه

من عاشق اون زندگی بودم
اون زندگی که ساختم با تو

چیزی ندارم غیرِ احساسم
چون هر چی بودو باختم با تو

اِنقدر که مُردم برای تو
حس می‌کنم از زندگی خستم

یک عمر از بس عاشقت بودم
چشمامو رو فکرِ خودم بستم

من توی اون خونه کنار تو
دنبال هر حسی بگی بودم

هر چی بگم کِی باورش می‌شم
من عاشقِ اون زندگی بودم

من عاشق اون زندگی بودم
اون زندگی که ساختم با تو

چیزی ندارم غیرِ احساسم
چون هر چی بودو باختم با تو

اِنقدر که مُردم برای تو
حس می‌کنم از زندگی خستم

یک عمر از بس عاشقت بودم
چشمامو رو فکرِ خودم بستم

عقاب باش …

مردی تخم عقابی پیدا کرد و آن را در لانه مرغی گذاشت . عقاب با بقیه جوجه ها از تخم بیرون آمد و با آن‌ها بزرگ شد . در تمام زندگیش ، او همان کارهایی را انجام داد که مرغ ها می کردند، برای پیدا کردن کرم ها و حشرات زمین را می کند و قدقد می کرد و گاهی با دست و پا زدن بسیار ، کمی در هوا پرواز می‌کرد .
سال ها گذشت و عقاب خیلی پیر شد ….
روزی پرنده باعظمتی را بالای سرش بر فراز آسمان ابری دید . او با شکوه تمام ، با یک حرکت جزئی بالهای طلاییش برخلاف جریان شدید باد پرواز می کرد .
عقاب پیر بهت زده نگاهش کرد و پرسید : این کیست ؟
همسایه اش پاسخ داد :این یک عقاب است . سلطان پرندگان . او متعلق به آسمان است و ما زمینی هستیم.
عقاب مثل یک مرغ زندگی کرد و مثل یک مرغ مرد . زیرا فکر می کرد یک مرغ است .
این ما هستیم که زندگی خودمان را میسازیم؛ نگذارید محیط اطرف شما را دچار تغییرات اساسی کند.

وقتی باران می بارد همه پرندگان به سوی
پناهگاه پرواز می کنند بجز عقاب که برای
دور شدن از باران در بالای ابرها به پرواز در
می آید.

مشکلات برای همه وجود
دارد اما طرز برخورد با آن است که
باعث تفاوت می گردد.
بلند پرواز باش.

Fars4pic.ir_(5) image12

تاراج

وقتی راضی شدی به تاراجم
وقتی پر پر زدی سقوط کنم

وقتی فریاد میزنی هرروز
بهتره من فقط سکوت کنم

بهتره من فقط سکوت کنم
منو با دشمنت یکی کردی

اگر من اونقدر بدم جدا
با کی یه عمر زندگی کردی

بهتره هیچی نگم تا تو
راه فرداتو انتخاب کنی

من درستش نمیکنم اینبار
هرچیو که برام خراب کنی

بسه هرچی همیشه حرف زدیم
ما تو این جنگ هردو بی رحمیم

گاهی وقتا سکوت تسکینه
وقتی حرف همو نمیفهمیم

اگه آروم میشی داد بکش
اگه ابری شدی مدام ببار

من فقط خواهشم ازت اینه
به سکوت من احترام بزار

اگه آروم میشی داد بکش
اگه ابری شدی مدام ببار

من فقط خواهشم ازت اینه
به سکوت من احترام بزار..

بهتره هیچی نگم تا تو
راه فرداتو انتخاب کنی

من درستش نمیکنم اینبار
هرچیو که برام خراب کنی

بسه هرچی همیشه حرف زدیم
ما تو این جنگ هردو بی رحمیم

گاهی وقتا سکوت تسکینه
وقتی حرف همو نمیفهمیم

اگه آروم میشی داد بکش
اگه ابری شدی مدام ببار.…

من فقط خواهشم ازت اینه
به سکوت من احترام بزار

اگه آروم میشی داد بکش
اگه ابری شدی مدام ببار

من فقط خواهشم ازت اینه
به سکوت من احترام بزار

اگه آروم میشی داد بکش
آره داد بکش…
اگه ابری شدی مدام ببار
مدام…..

من فقط خواهشم ازت اینه
به سکوت من احترام بزار