من عاشق اون زندگی بودم
اون زندگی،اون خونه،اون احساس
تو هیچی از من نفهمیدی
حالا که میری مَردتو بشناس
وقتی که از اون زندگی میگم
توی دلم یک درد میشینه
مردی که پیشت پادشاهی کرد
حالا تمومِ زندگیش اینه
من عاشق اون زندگی بودم
اون زندگی که ساختم با تو
چیزی ندارم غیرِ احساسم
چون هر چی بودو باختم با تو
اِنقدر که مُردم برای تو
حس میکنم از زندگی خستم
یک عمر از بس عاشقت بودم
چشمامو رو فکرِ خودم بستم
من توی اون خونه کنار تو
دنبال هر حسی بگی بودم
هر چی بگم کِی باورش میشم
من عاشقِ اون زندگی بودم
من عاشق اون زندگی بودم
اون زندگی که ساختم با تو
چیزی ندارم غیرِ احساسم
چون هر چی بودو باختم با تو
اِنقدر که مُردم برای تو
حس میکنم از زندگی خستم
یک عمر از بس عاشقت بودم
چشمامو رو فکرِ خودم بستم