دوست دارم بنویسم ( بلاگر نظر )

دوست دارم بنویسم
ساده میگم
خیلی ساده
دوست دارم اینجا بنویسم
هر چی دستم اومد
====

متن بالا اولین نوشته من توی بلاگر بود
از این به بعد اینجا محل تجمیع نظرات بلاگر میشود
اسم این صفحرو میزارم بلاگر نظر
یعنی اینکه چون توی بلاگر نمی تونم جواب رو راحت بنویسم و هنوزم که هنوزه دوست دارم اونجا بنویسم
اینجا یه صفحه گذاشتم که کل نظرات بلاگرم توی این صفحه جمع بشه
از نظرات زیباتون ممنونم بسیار

مسیحا

160 دیدگاه برای “دوست دارم بنویسم ( بلاگر نظر )

  1. برای اینکه بشه آدامس رو پاک کرد از روی لباس، اگر فریزر لاموجود بود، میشه یک تکه یخ رو برداشت و کشید روی لباس.
    اگر یخ هم نبود میشه با بنزین یا نفت این کارو کردش (که البته با توجه به سهمیه ای شدن بنزین، از خیر لباسه بگذریم بهتره 😉 )
    برای اینکه بوی بنزین یا نفت رو بشه از رو لباس برد، میشه لباس رو با آبلیمو شست. کلا آبلیمو هرگونه بویی رو از روی لباس، دست، سینک ظرفشویی یا هر جای دیگه که باهاش شسته بشه از بین میبره.

    مسیحا:
    ممنون سرکار خانم از راهنمائیتون
    اما راه کار شما برای امثال شما بالا شهریهاست که بنزین رو برمیدارین لباس هاتون رو پاک میکنین و یا لباسو میندازین دور
    :دی
    یکم حس شیطنت گرفتم

  2. سلام!
    جناب مسیحا یه سوال فنی! نظردونی بلاگ اسپاتتون بازه، اینجا نظر بذاریم یا اونجا آیا؟؟

    مسیحا:
    آره هر دو باز هستن
    هر کجا دوست داشتین نظر بزارین
    اما من به جواب نظرات دوستان توی همین وبلاگ برسم خیلی هنر کردم
    شما که خیلی گُلی
    هر دو جا کامنت میزارین

  3. پس بالاخره این الهام حرف منو گوش کرد و رفت!!!
    هی تعارف میکرد با من که بیا تو برو. هر چی بهش می گفتم بابا جون، من دانشگاه دارم اونروز، نمی تونم برم گوش نمیکرد که… به زور فرستادمش آخر سر!

    😀

    مسیحا:
    آخــــــــــی
    چه حیف
    چرا گذاشتی تنها بره
    البته اون میدونست که اگر تو هم باهاش بری دیگه اول نمیشه
    دوم میشد
    :دی

  4. حیف این مملکت که دستی دستی داره میره از بین!
    سهم دریای خزر رو مفتی مفتی دادن رفت، بعد پاشن برن دنیابل کار این عهدنامه؟؟!!

    مسیحا:
    ای بابا
    من سیاسی نیستم
    تاریخیم
    فقط مودونوم ترکمونچای تموم بورو
    همونو

  5. تو گودر هم کامنت گذاشتم اینجا هم میگم،من اون موجوده رو خیلی دوست میدارم دلم میخواد یه شونه گنده بردارمو اون گوگولی های روی بدنشو شونه کنم!

    مسیحا:
    ای وای؟؟؟!!!!
    آخه دردش میاد که ؟؟؟!!!!
    نه تورو خدا نکن
    بزار زندگیشو کنه

  6. کامنت هاییم رو که باید جواب بدم، یه جا مینویسم جوابشون رو برات.
    1- جریان همون بچه های کوه نورد رو میگم که تو غار پرو …
    2- آره بندگان طفلکی و حیوونی! خدا، چه عذابی رو متحمل میشن!! میگم نکنه یهو مثه اون خانم خوشتیپه که تو بانک کار می کرد و اخراجش کردن، یهو این خانم قاضیه رو هم اخراج کنن؟؟
    3- بله جناب، خاطمون هست، خوبم هست!! 😀
    4- منظورم این نبود که عکسا باز نمیشن، من نمی تونم نگاهش کنم چون یه طوری میشم. حتی بدتر از اون زمانی که یه بار سوسک رو تنم راه رفت میشم اینو میبینم.

    مسیحا:
    ممنون
    ببخشید خیلی خیلی خیلی دیر اومدم
    منظورتون رو هم کاملا گرفتم
    ممنون

  7. سلام آقای مسیحا
    نظر گذاشتن تو وبلاگتون مشکل شده واااا!
    اصلا یه جاهایی من دوست می دارم نظر بچه ها راجع به یه پست خاص رو بخونم! اما چه جوری…:(

    اجالتا:
    شجاعت یعنی چه خیلی جالب بود! 🙂

    مسیحا:
    ببخشید
    راستش نمیتونستم دو جا جواب بدم
    خیلی سخت بود برای همین همرو متمرکز کردم
    البته اونجا (بلاگر) بیشتر مطالب زیبایی که از جاهای دیگه میخونم رو میزارم
    اما توی وبلاگ خودم مطالب شخصیمه
    ممنون که بهم سر میزنی
    و شجاعت واقعا یعنی این

دیدگاه ها بسته شده.