دوست دارم بنویسم
ساده میگم
خیلی ساده
دوست دارم اینجا بنویسم
هر چی دستم اومد
ساده میگم
خیلی ساده
دوست دارم اینجا بنویسم
هر چی دستم اومد
====
متن بالا اولین نوشته من توی بلاگر بود
از این به بعد اینجا محل تجمیع نظرات بلاگر میشود
اسم این صفحرو میزارم بلاگر نظر
یعنی اینکه چون توی بلاگر نمی تونم جواب رو راحت بنویسم و هنوزم که هنوزه دوست دارم اونجا بنویسم
اینجا یه صفحه گذاشتم که کل نظرات بلاگرم توی این صفحه جمع بشه
از نظرات زیباتون ممنونم بسیار
مسیحا
هرچند دارم میبینم این پستت رو که برای تبریک سال نو گذاشتی، اما بهترین سال رو از لحاظ سلامتی و شادی برات آرزو میکنم
این پست عکاسی رو، اون عکسه که خانومه تو آب هست و داره عکس میگیره (عکس 20) و عکس قبلیش که آقاهه رو دوچرخه هست (عکس 19) رو خیـــلی دوست دارم.
ازین لنزهایییی که اینا دارن همچین دلم خواست که نگووو.
—
مسیحا:
لنز رو خود من هم پایه ام
بریم بگیریم
داستان “راه بهشت”خیلی خیلی قشنگ بود
—
مسیحا:
ممنون
این عکس هایی که گذاشتی بزرگ نمایی شده بود 😀 ، یا خودشون جدی جدی بزرگ بودن؟؟؟
الان یه نفر منو روشنم کنه
اوا! این دانشگاه استفورد همون دانشگاهی هست که من ازش بورس گرفتم دیگه!!!
.
.
.
بعد از خواب پریدم 😀
عالی بود این دمای هوا و …
ازون پست هایی هست که همیشه و هر ثانیه به درد آدم می خوره. مخصوصا زمانی که مسافرت آدم بخواد بره.
البته این نکته رو هم بگم که پست های دیگتون هم خوب بودنا، سو تفاوت نشه ها
لینک جالب بود
این لینک توهمی که گذاشتی، رو من تاثیر برعکس داشت!!!!!
در 24 ساعت خودم در توهم بسر میبرم، اینو دیدم حس کردم حالم خوب شد یه ذره :دی
آخه این چی بود؟؟ هنوز فکر می کنم دستم داره یه طوری میشه :دی
مامان…مامان…مامان…
پشت این کلمه کلی احساس هست برای من. کلی حرف. کلی خاطره.
خدا مادرتون رو براتون سالم و سلامت نگه داره. ایضا بابا جون رو.
مامان من اگر نبود تا الان من میلیون ها بار مرده بودم. تصور اینکه یه روزی من باشم و اون نباشه دیوانه کننده هست برام. جدی میگم اینو.
همیشه از خدا می خوام از عمر من بگیره و به عمر اون اضافه کنه. اون باشه اما من نباشم.
بلافاصله، اون پستی که در مورد مادر بود رو دیدم دست ِ مامانمو بوسیدم.
مرسی که با این پستت یادم انداختی که بغلش کنم و ببوسمش.