گذشته ، حال ، آینده
در فکر کدامیم!!!!!!!!
برای چه داریم ادامه میدهی !!!!
و به چه امیدی؟
چند روز قبل خبری از دوستی شنیدم که هنوزم که هنوزه نمیتونم معنای آن را درک کنم
دوستان بسیار عزیزند و چقدر مهربان
در راه دوستی تحمل می کنند ولی وقتی خبر بدی از دوستشان می شنوند
سریعا برای کمک به آنها می شتابند
اما کاش همه اینطور بودند
این روزها ، مثل همیشه کار بود و کار بودو کـــــــــــار
خسته شدم از این کار
4 شنبه فیلمی میدیدم از کشور آلمان
رئیس بخش کاملا حمایت می کرد از زیردست ترین کارمندان
حتی جمله ای داشت که به کارمندی که برایش پاپوش درست کرده بودند گفت:
” بدون نگرانی به کارت ادامه بده ، هر چه بشود من پشت شما هستم و از شما حمایت می کنم”
و این چه جمله غریبیست در ایران ما!!!!! ( خودم نیشخند زدم )
بعد باز کار و کار و کار
دیگر نمیکشم، دیگر خسته شدم از خیلی از این کارها
فیلمی نیز 5شنبه دیدم ، دو روزه بود که با کامپیوترم آشتی کرده بودم و فیلم میدیدم
این فیلم از انگلستان بود و شخصی را به راحتی، در جهت کاهش نیرو اخراج کرده بودند
بعد از تلاش و نشان دادن قابلیتهایش نه تنها در یک شرکت بزرگ استخدام شد بلکه از بزرگترین شرکت جهان نیز برایش دعوت به کار دادند، چون آنجا ضابطه کاری خیلی خوب حکمفرماست دقیقا مانند کشور خودمان!!!! 😀
اواسط هفته قبل متوجه شدم پدر همسر دوستم که به خود ایشان هم ارادت دارم فوت کرده
5 شنبه برای عرض تسلیت به آنجا رفتم ، و جدا از تاثر بسیار، یاد تمامی از دست رفتگان خودمان را نیز کردیم
پدر بزرگ و مادر بزرگ ها، پسرخاله، و بیشتر از همه ، دایی عزیزم که جاش خیلی خالیه و خیلـــــــــــــــی
جمعه سری به کوه زدم و نکته مهم آن کشف تعداد بسیاری استعداد بود که در بین راه محقق گردید
کوه که میرم خیلی بهم میسازه و از خیلی از افکارم خارج میشم
شنبه هم روزی بود پر از خواب و خستگی ، گردش زیبایی هم داشتم و خاطره ای زیباتر
یک شنبه ، خیلی از سر کار رفتن در روزهای عید بدم میاد اما متاسفانه باز هم یک عید دیگر شیفت کاریم بود
شیفت کاری روزهای تعطیل اصلا بهم نمیسازه، نمیدونم چرا بعد از شیفت کل هفته کسلم و اعصابم داغونه
حالا یه چیز مشترک بگم از کل هفته؛ کل هفته یه آهنگ داره توی کله ام میپیچه
دیگه اینقدر پخش شده گاهی حس می کنم که یه هدفون مخفی توی گوشمه
میخونه:
مستی هم درد منو دیگه دوا نمی کنه
غم با من زاده شده منو رها نمیکنه
منو رها نمیکنه،منو رها نمیکنه
واقعا منو رها نمیکنه
شب که از راه میرسه
غربتم باهاش میاد
توی کوچه های شب
با صدای پاش میاد
شبهای تنهایی، صدای پاشو بیشتر حی میکنم ، مخصوصا دو هفته اخیر!!!
من غمای کهنمو بر می دارم
که توی میخونه ها جا بزارم
می بینم یکی می یاد از میخونه
زیر لب مستونه آواز می خونه
اما من نمیتونم برم میخونه خودم، کمی باهاش قهرم و شاید بگم با خودم قهرم
دلم براش تنگ شده اما نمیتونم برم، دروغ نگم دوبار تا دم درش رفتم اما رام نداد و نطلبید
مخصوصا اخیرا براش گلدسته های جدیدی زدن خیلی کلاس میزاره،
دیگه کلاسش به من نمیخوره ، بالا شهری شده و ظاهر اونارو پیدا کرده
مستی هم درد منو دیگه دوا نمیکنه
غم با من زاده شده منو رها نمیکنه
منو رها نمیکنه ، منو رها نمیکنه
شاید برم پیش میخونه هشتم، با اینکه آدم مذهبی ای نیستم اما برای میخونه هشت دلم خیلی تنگ شده
گرمی مستی میاد توی رگهای تنم
می بینم دلم می خواد با یکی حرف بزنه
من هم دلم میخواد
کی میاد به حرفای من گوش بده
آخه من غریبه هستم با همه
آیا فریاد رسی نیست؟؟؟؟
یکی آشنا میاد به چشم من
ولی از بخت بدم اونم غمه
ولی از بخت بدم اونم غمه
بخت بد من هم همینطور شده
مستی هم درد منو دیگه دوا نمیکنه
غم با من زاده شده منو رها نمیکنه
منو رها نمیکنه ، منو رها نمیکنه
هشتمی تو لااقل منو دعوت کن و به سمت خودت ببر
خسته از هرکی که بود
خسته از هرکی که هست
راه میفتم که برم
مثل هر شب مست مست
مثل هر شب!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
باز دلم مثل همیشه خالیه
باز دلم گریه تنهایی می خواد
اما اینجا ابریست اما بارون نمیاد
بر میگردم تا ببینم کسی نیست
میبینم غم داره دنبالم میاد
میبینم غم داره دنبالم میاد
نیا به دنبالم ای ….
مستی هم درد منو دیگه دوا نمیکنه
غم با من زاده شده منو رها نمیکنه
منو رها نمیکنه ، منو رها نمیکنه
و این داستان ادامه دارد
مستی هم درد منو دیگه دوا نمی کنه
غم با من زاده شده منو رها نمیکنه
منو رها نمیکنه،منو رها نمیکنه
شب که از راه میرسه
غربتم باهاش میاد
توی کوچه های شب
با صدای پاش میاد
من غمای کهنمو بر می دارم
که توی میخونه ها جا بزارم
می بینم یکی می یاد از میخونه
زیر لب مستونه آواز می خونه
مستی هم درد منو دیگه دوا نمیکنه
غم با من زاده شده منو رها نمیکنه
منو رها نمیکنه ، منو رها نمیکنه
گرمی مستی میاد توی رگهای تنم
می بینم دلم می خواد با یکی حرف بزنه
کی میاد به حرفای من گوش بده
آخه من غریبه هستم با همه
یکی آشنا میاد به چشم من
ولی از بخت بدم اونم غمه
ولی از بخت بدم اونم غمه
مستی هم درد منو دیگه دوا نمیکنه
غم با من زاده شده منو رها نمیکنه
منو رها نمیکنه ، منو رها نمیکنه
خسته از هرکی که بود
خسته از هرکی که هست
راه میفتم که برم
مثل هر شب مست مست
باز دلم مثل همیشه خالیه
باز دلم گریه تنهایی می خواد
بر میگردم تا ببینم کسی نیست
میبینم غم داره دنبالم میاد
میبینم غم داره دنبالم میاد
مستی هم درد منو دیگه دوا نمیکنه
غم با من زاده شده منو رها نمیکنه
منو رها نمیکنه ، منو رها نمیکنه
خیییییییییییییییییییییییلی خوشحال شدم …….
صادقانه بگم خودخواهانه خوشحالم !!! چون قبل از اینکه از رفتن شما خوشحال باشم … که هستم … از جواب خودم خوشحالم ………… از اطمینان خودم ……………………………….
ممنونم …
امیدوارم همیشه خوب و خوش باشید …… 🙂
—
مسیحا:
دقیقا درست پیش بینی کردین ، به امید خدا طلبیده، امیدوارم طلبیدنش به رسیدن منجر بشه
مهم طلبیدنش هست و بس، باقی همش وسیله هست.
گاهی “وسیله” ی کاری قرار گرفتن بد نیست.
—
مسیحا:
واقعا …………
سلام
خوش به حالتون زیارت قبول باشه .راستش من هم آدم مذهبی نبودم ولی خدا مسیر زندگیم رو عوض کرد طوری که تعریفم از عشق دین و خدا عوض شد . امیدوارم هر چه زودتر از حالت قبلتون خارج شید و به آرامش برسید.
—
مسیحا:
هنوز موفق به زیارت نشدم اما امیدوارم بزودی بشم
مسیر من رو که اوس کریم خیلی عوض کردهو منو به ریل برگردونده
ممنون از دعات دوست عزیز، برای شما هم آرزوی آرامش و سلامتی دارم که بهترین چیزهاست
امام رضا رو قسمش میدم که به زودیه زود، به خیری و خوشی بطلبتت و بری پیش خودش و هر چی تو دلته بهش بگی
—
مسیحا:
طلبید و چه طلبیدنی
و با دست چه کسی هم طلبید
خدا اجرش بده کمکی ضامن آهو رو
از شک طلبیدن در اومدم …………………
سلام ….
پست جالب و غم انگیزی بود …. حال خیلی از ماها همینه …. دردی که مستیم دواش نیست ….. امدوارم عبور کنیم از این روزای تلخی که مال ما نیست …. حق ما نیست ….
هشتمی خیلی مهربونه و همیشه آغوشش بازه …. مطمئنم میطلبه ….. پیشاپیش التماس دعا …..
—
مسیحا:
راستشو بگم طلبید، هنوزم که هنوزه توی شک طلبیدنش موندم