دلکم وای دلکم …

 

نمیدونم این شعر رو قبلا توی پستهام دارم یا نه و حتی نمیخوام ببینم هست یا نه .
دوباره دوست دارم پستش کنم

دیروز اتفاق افتاد:
تازه سوار ماشین شده بودم ، مثل همیشه دیر وقت و تنها
حرکت کردم و اول از همه ضبط ماشین رو روشن کردم
“کاکولی” رو که دو روزه دارم تیکه تیکه گوش میدم ادامه میده
و حال آخرین آهنگ کاکولیه که داره پخش میشه

حرکت به سمت جلوست اما فکر به سمت عقب داره میره

خستهء خستهء خسته دل من
کـُنج تنهائی نشسته دل من
دل من دل من
بس که از عالم و آدم بدی دید
در به روی همه بسته دل من
دل من دل من

 

پشت چراغ قرمز رسیدم ، به دوستی sms میزنم که “پشت فرمونم
و نمیتونم جواب smsاش رو بدم” و سرمو تکه میدم به پشتی صندلی
و همچنان به دلکم گوش میدم ، با بوق ماشین پشتی به حال بر میگردم
و آنقدر آهسته میرم که چراغ قرمز بعدی را هم پشت چراغ قرمز می مانم

و این آهنگ مجدد پخش می شود ، 120 ثانیه وقت که به راحتی گوش بدم

دلکم وای دلکم ،دلکم وای دلکم
دلکم عادت بچه هارو داشت
با یه ذره عاطفه، دنیارو داشت
به یه قطره اشک اگر که میرسید

گردن توان نگاه داشتن سر را ندارد و سُر میخوره روی سری صندلی ماشین

تو خیالش گنج هفت دریا رو داشت
دلکم ،دل من

صندلی هم توان این سر را ندارد و آنرا به سمت درب می چرخاند

هرچه مهربونی کرده دل من
خودشو قـربونی کرده دل من
دلکم ،دل من

نگاهم با نگاهی تلاقی می کند
دختری سفید چهره ، چشمانی روشن ، شالی به رنگ تیره، با موهای فرفری قهوه ای رنگ در ماشین کناری به تنهایی صندلی عقب نشسته
انگار صندلی او هم توان نگاه داشتن سرش را نداشت چون قاب شیشه ماشین سرش را نگاه داشته بود

دلکم وای دلکم ،دلکم وای دلکم
دلکم وای دلکم ،دلکم وای دلکم

او هم داشت با آهنگ همنوایی می کرد
او هم داشت با آهنگ به عقب می رفت
او هم داشت با آهنگ خاطره مرور میکرد
او هم داشت با آهنگ خاطره می ساخت
او هم داشت با آهنگ بارانی می شد
او هم داشت با آهنگ به حال دلش افسوس می خورد
او هم داشت با آهنگ به حال خودش افسوس می خورد
او هم داشت با آهنگ  …………………………………….

و این 120 ثانیه متفاوت بود از خیلی از این 120 ثانیه ها
دو نفر با عدم شناخت از هم
بدون کلمه حرفی
بدون هیچ ارتباطی
با نگاه ارتبـــــــــــــــــــــاطی پیدا کردند
و با نگاه با هم همدردی کردند

و باز بوق ماشین پایان این 120 ثانیه را اعلام کردند
و باز خوانده شد:

خستهء خستهء خسته دل من   /    کـُنج تنهائی نشسته دل من

خسته ی خسته ی خسته دل من
کنج تنهایی نشسته دل من
بسکه از عالم و آدم بدی دید
در به روی همه بسته دل من
دل من
دل من
دددددددددددددددددددددددددددل من

دلکم وای دلکم
دلکم وای دلکم

دلکم عادت بچه ها رو داشت
با یه ذره عاطفه دنیا رو داشت
به یه قطره اشک اگر که می رسید
تو خیالش گنج هفت دریا رو داشت

هر چه مهربونی کرده دل من
خودشو قربونی کرده دل من
دلکم
دل من

دلکم وای دلکم …
دلکم  وای دلکم …
دلکم وای دلکم ……

 

 

دلکم

 

و بعد از نوشتن پست دیدم که باز دلکم درد دل کرده بوده

13 دیدگاه برای “دلکم وای دلکم …

  1. سلام مسیحا جان
    نمیدونم چرا دلامون سیم اتصالشون به دل خیلی قویه اونقدر قوی که وقتی غمی تو وجودمونه هرچی بخوای پنهونش کنی ولی چشمامون رسوا گر مون می کنه
    بعضی وقتا وقتی چشمات توچشم یه نفر می افته بدون اونکه بخوای بهش ذل یزنی ودنبال یه چیزی می گردی
    اونم اینه که چرا اونم اونقدر داره بار غمو تحمل میکنه
    قدیمی ها میگن الان واین زمان برای ما جوونا خیلی عالیه ولی چرا اونا غم تو دلامون واشگای پنهون نیمه شب رو نمی بینن
    چرا خودشون رو میزنن به کوری
    از کور بودنشون خسته ام

  2. سلام
    مسیحاجان خوبی.
    من وقتی دلم گیره اهنگ دلکم روگوش می کنم فقط من دلکم روباصدای سعیدمولوی روگوش میدم چون من موسیقی.پاپ فقط گوش میدم
    به
    شماهم پیشنهادمی کنم یک بارهم که شده اهنگ دلکم راباصدای سعیدمولوی روگوش بدین.

    مسیحا:
    به روی چشم
    ممنون

  3. دستم کرمی بود،عسل نمالیده بودم بهش که چسبناک بشه!!!به راحتی تایپ میکردم.

    مسیحا:
    گفتم که از هر انگشتتون یه هنر میریزه
    کهیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر

دیدگاه ها بسته شده.