یادش گرامی باد

سال گذشته در چنین روزی یک قرار بسیار به یاد ماندنی و خاص را تجربه کردم

قراری بود که هیچ وقت فراموش نمی کنم چه دوستان عزیز حاضر و چه اتفاقات آن قرار خاص را

بعد از آن تاریخ کلماتی به جمله بندی جمع ما اضافه شد

در اصل در آن روز ادبیات هم جملات جدیدی به خود دید

به آن روز میگوییم : روز اکبر خوری

آن جمع معروف شدند به : جمع اکبر خوری

غذا شد : اکبر خوری

تازه آشپز هم به دنبال اکبر می دوید

و خیلی ها از ما اکبر خورها فرار می کردند

یادش گرامی باد

 

دوست عزیز پپری آن روز را اینگونه به تصویر کشید ( امیدوارم وقایع را باز هم برایمان به تصویر بکشد)

احسان هم اینگونه نوشت

نوشته بقیه دوستان را هم که پیدا کردم ، اینجا می گذارم

 

4 دیدگاه برای “یادش گرامی باد

  1. بازهم میشه روزهای خوب داشت..
    باز هم میشه خاطرات خوب داشت…
    فقط کافیه کمی از این زندگی ماشینی دور بشین…
    اگه رفتین جای منم خالی کنین…

    مسیحا:
    شاید
    شاید
    شاید
    به روی چشم خواهر

  2. سیل رو یادت رفت بگی،از اونروز به بعد “سیل”هم به دایره لغاتمون اضافه شد:دی

    مسیحا:
    بله
    بله
    بله
    منو ببین
    بـــــــــــــــــــــــله
    سیل بسیار مهمه
    این کلمه به زبان بین الملل اضافه شده
    حیف که نصیب صاحبش نشده :دی

  3. فقط می تونم بگم یادش بخیر واقعا اونروز. دیشب دوازده شب که شد با خودم گفتم “الان 28 ام هست. یادش بخیر اکبر خوریه پارسال”… کاش بازم زودتر دور هم جمع بشیم و خاطره اونروز رو زنده کنیم.

    جا گذاشتن گوشیه تو توی خونه، شماره جدیدت رو ندادن به ماها توسط احسان و گرو کشی کردنش اول صبحی، منتظر احسان موندن حدود یکساعت تو خیابون، آشنا شدن با نفیسه معمار، صاحب رستورانه که از دست ماها شاکی شد و درو محکم بست، انتخاب غذاهامون و دنبال اکبر گشتن، نیمکت توی پارک که دقیقا زیر ایوانی بود که ماها توش نشسته بودیم، دستشویی رفتن ما خانم ها و شاکی شدن اون آقاهه، عکس دست جمعی انداختنمون، فراری دادن اون دختر و پسره که اومده بودن تو ایوانی که ما هم نشسته بودیم، خنده های تو که دلیل بیشتری بود که بخندم، خوردن های علیرضا، پیاده شدن احسان و رفتن دم ماشین علیرضا پشت چراغ قرمز، آهنگ بنیامین و هنگامه گوش دادن تو ماشین تو، تو آزادی نفیسه و آرام رو دوباره دیدن و خیلی چیزای دیگه برام زنده شد.
    هنوزم که هنوزه، وقتی اون عکس رو میبینم کلی انرژی از توش میزنه بیرون و همه اون اتفاق ها و ماجراهارو میتونم به خوبی ببینم و بشنوم. عکسش تو گوشیمه. جز عکس هایی هست که هیچموقع پاکش نمیشه از تو گوشیم.
    ممنون که با این پستت همه اون خاطره هارو دوباره برامون زنده کردی.
    ممنون که لینکامون رو هم گذاشتی.

    مسیحا:
    ممنون از همه شما که اون روز رو برای من یک روز خیلی خاص کردین
    اون روزها اصلا روزهای خوبی برای من نبود
    خدارو شکر 80 تموم شد و 90 با خوبی شروع شده

دیدگاه ها بسته شده.