آسمون و ریسمون

از خدا خواستم به من همه چیز بدهد تا از زندگی لذت ببرم
خدا گفت : به تو زندگی دادم تا از همه چیز لذت ببری!
.
.
.
خاطراتی که
سرد کنند،
خسته کنند،
نا امید کنند،
و به پوچی و بی خیالی بکشانند،
خاطره نیستند
بیماری اند؛
جنون
.

.
.
گذشته خاطره است،
در خاطره چیزی جز انگیزه نباید حضور داشته باشد
خاطراتی که
بگریانند،
بسوزانند،
بشکنند،
به درد بیاورند؛
اما بر نیانگیزند،
خاطره نیستند،
زهرند
.

.
.

حالا از همه میپرسم
اگه یه روز یه تابلو بزرگ تو آسمون بود که همه دنیا میدیدنش
چی روش مینوشتی؟؟؟

.

.

.

.

.

.

مسیحا

13 دیدگاه برای “آسمون و ریسمون

  1. ما اگر تمامی لحظه های زندگی مان را زندگی کنیم، دیگر چندان جایی برای خاطرات عاشقانه احساسی رقت انگیز باقی نمی ماند….

    مسیحا:
    به اون زندگی نمیگن
    میگن کارگری

  2. من می نوشتم:
    “مگذار که عشق به عادت دوست داشتن تبدیل شود!
    مگذار حتی آب دادن گلهای باغچه، به عادت آب دادن گلهای باغچه تبدیل شود!
    هر روز نمازت را با شعوری نو بخوان….”

    مسیحا:
    …………………..

  3. به به، چه جمله های قشنگی، اینا رو احتمالا از کسی کش نرفتی؟!

    مسیحا:
    چرا کش رفتم
    اما قبلش با طرفش هماهنگ کرده بودم
    شما نظرتو در مورد سوالم نگفتی!!!

دیدگاه ها بسته شده.