دو سه شب چشمام به دره
خداکنه که خوابم نبره
تواین قفس که زندون منه
دلم گرفته و منتظره
خدا کنه که خوابم نبره
دو سه شبه که چشمام به دره
خداکنه که خوابم نبره
تواین قفس که زندون منه
دلم گرفته و منتظره
خدا کنه که خوابم نبره
میخوام که دل به دریا بزنم
یه سینه حرفو یکجا بزنم
چرا کسی نمیگه به من,عشق و امیدم
به کجا رفته
شبها اگه که تنها بمونم
با غصه ها تو دنیا بمونم
به کی اخه میتونه بگه او که پشیمونه
چرا رفته
دو سه شب چشمام به دره
خداکنه که خوابم نبره
تواین قفس که زندون منه
دلم گرفته و منتظره
خدا کنه که خوابم نبره
فردا دوباره پاییز میشه باز
دلش ز غصه لبریز میشه باز
ای آسمون بهش بگو
پشیمون میشی
به سوز عاشقی قسم
که دل خون میشی
فردا دوباره پاییز میشه باز
دلش ز غصه لبریز میشه باز
ای آسمون بهش بگو
پشیمون میشی
به سوز عاشقی قسم
که دل خون میشی
دو سه شبه که چشمام به دره
خداکنه که خوابم نبره
تواین قفس که زندون منه
دلم گرفته و منتظره
خدا کنه که خوابم نبره
آهنگ این ترانه از بزرگ لشکری است. درچند منبع دیدم که سراینده ترانه را ایرج جنتی عطائی نوشته اند که اشتباه است. البته نامش جنتی عطائی بود، اما نه ایرج. استاد محمود ذوالفنون تعریف میکرد که او جوانی بود حساس. همسری فرنگی داشت و همسرش درآن روزگاران، او را درایران ترک کرده و به خارج رفته بود و این ترانه سرا نیز که مطابق معمول آن روزها آلودگی های فراوان تدخینی داشت، این ترانه را بعنوان گلایه از همسر محبوبش سروده بود. ترانه سرائی که مدتی بعد، متاسفانه در عنفوان جوانی درگذشت، بدون آنکه صاحب نام و شهرتی بشود. نام کوچک آنرا جائی ثبت کرده ام، امیدوارم پیدا کرده و به این یادداشت اضافه نمایم.
خوبه.
عالی
—
مسیحا
ممنون
خدا این چه عشقیست که آفریدی ؟
و حتی بیشتر از دو سه شب که …
—
مسیحا:
و شاید هم بیشتر ……..