درنهایت ِ،احساس ِ من
درب خاطرات گشوده شد.
مهَ رخی بلند بالا وافشون گیسوان،
هم پیاله مستی شبانه شد.
دست من باپریشان های اوست.
دل با چشم او پیمانه شد.
هم نشین خلوت مهتاب ومن
شانه هایش خواهش ترانه شد.
آغوش گُشادوگرمی جانم بداد.
بستراحساس را،افسانه شد.
بوسه ام با بوسه اش حرفی بزد.
دل ،شعله ای پاره پاره شد.
تا کنارآن ستون مرمرش
بوسه هایم یک به یک نشانه شد.
سر به سینه،نهادوآهی کشید.
عطرش دامن رقصانه شد.
گفتم،عاشق ترازامشب،کی شوم!
لحظه ای دنیا درنظر بیگانه شد.
حس پرواز، مرا در خود ربود.
شمع دل با شور او پروانه شد.
نقش پرواز به سینه،خوش می کشید.
آوازش با دلم هم خانه شد.
بوسه را باعطر او برهم زدم.
دست دردست من،یک دانه شد.
خواب ازچشم پنجره،یک جاپرید.
رویایی،که ناگه ،غم خانه شد.
درمیان آغوش رویایم ،چه بود!
حس تاری،که ساقی می خانه شد.
آن غزل در سینه ام راهی نیافت.
جام کامی،که شادی وشکرانه شد.
پینوشتها:
– این عید بر همه دوستان مبارک
– لطفا منو هم توی دعاهاتون فراموش نکنین (لطفا)
– تولد یه دوست عزیزه ، امیدوارم همیشه خوب ، خوش و شاد باشه
– خاطرات زندگی ……………………………………..
– پسرم اومد پیشم و پیشم بود ، الان رفته خونش ، هرجا هست شاد باشه و خوش
– این هفته از دو نفر عروسک گرفتم ، هر دوتاشونو دوست دارم و قول میدم خوب نگهشون دارم
به زودی عکس هر دوتاشونو میزارم اما عکس یکیشونو میتونین اینجا ببینین
– این شعری که نوشتم بخاطر یه نوشته بود ، که امیدوارم ایشون هم به آرزوشون برسن
قصه ای دارم،از شانه های لخت یک زن که بوسه مرا زیباترین شکل مهربانی میداند.
سلام مسیحای عزیز
با زحمتای ما؟
پستهات رو خوندم البته اکثرشون رو.
الان آپم اگه تونستی سر بزن خوشحال میشم.
به بابایی هم سلام برسون
—
مسیحا:
ممنون
شما لطف دارین
چه حرفیه سرکار خانم
به بابا هم حتما میگم
به روی چشم
به شما هم سر زدم فقط سرم شلوغ بود کامنت نذاشتم
سلام
چطوری دیگه سر نمیزنی؟ یادی از ما نمیکنی؟
چیه پول دار شدی؟ یادی از فقرا نمیکنی؟
—
مسیحا:
این چه حرفیه ؟
من که همیشه میام سر میزنم
تا مطالبه جدیدتو توی گودر میبینم سریع میام سر میزنم
شنیدم بچه به آغوش باباش برگشته با یه اشانتیون قرمز علیحده؟!
حالش که خوبه؟
دست و پاش که مشکلی نداره؟
خلاصه اگه کاری بود، بی تعارف به من بگی هااااااااااااااا
😛 😛 😛
—
مسیحا:
سلام سرکار خانم
خوبید
بله پسرم اومد و اما دوباره رفت
حالش هم خوب بوده
اما اگر دوست داری بلا ملایی سرش بیاریم بهم بگین
خودم تنهایی از پسش بر میام
:دی
انشالله هر روز
همه جا
همه کس
همه چیز
برات خوبی باشه و خوشی
عید تو هم مبارک
—
مسیحا:
ممنون از دعای خیرت برادر
سلام علیکم
عید شمااااااااا هم مبارک
انشالله که به خوبی خوشی بقیه روزای سال رو هم بگذرونی به پسرتونم خیلی سلام برسون از زحمتی هم که کشیدی ممنون
—
مسیحا:
علیک سلام برادر
قدم رنجه فرمودین
عید شما هم مبارک
کاری نکردیم برادر
چکار کردیم ؟
شرمنده میفرمائین؟
شاد باشی و سلامت
عید شمام مبارک 🙂
ببخشید خیلی دیر اومدم !
راستی بابایی کجان ؟ خوبن ؟ سلام برسونید 🙂
شاد باشید و سلامت 🙂
—
مسیحا:
سلام
ممنون
جناب بابایی در شمال بسر میبرن
بندرو تنها گذاشته خونه رفته ددر
شما هم شاد باشی
سلام!
شما می توانید از دست من ، دستانتان را رو به خدا کنید، با حالتی تضرع آمیز، خدارا صدا کنید. بعد همانطور که دستانتان بالاست ، دستانتان را محکم بر فرق سر خود بکوبید!
همین!
—
مسیحا:
آآآآآآخ سرم
خیلی محکم زدم بدجوری درد میکنه
یکی نیس به من بگه آخه چرا حرف این بچرو گوش میکنی
عیدتون مبارک خیلی خیلی هم مبارک.
خوش به حالتون که پسرتون رو دیدید.
تولد دوستتون هم مبارک.
—
مسیحا:
ممنون بسیـــــــــــار
اول از همه عیدتون مبارک. همیشه خوش و سلامت و شیطون باشید.
1- شعر رو خیلی خوشم اومد. زیباست
2- عید شما هم مبارک باشه یـــه عالمه
3- میشه آدم دوستای خوبش رو یادش بره؟
4- تولدشون مبارک باشه دوستمون.
5- ای ای ای…
6- خدا تو و پسرت رو برای هم نگهداره.
7- مبارکتون باشه 🙂
8- امیدوارم هممون به اون چیزی که می خواییم برسیم
—
مسیحا:
ممنون بابت همه آرزوها و نوشته هات
جریان شماره 5 چیه 😉
خیلــــــــــــی ممنونم مسیح
ذوق زده م کردی بسیار زیاد
جز هدیه های خوبی بود که امسال گرفتم…
[گل]
—
مسیحا:
سلام بر خانم مهربون
تولدتون بسیار مبارک باشه
شاد باشین و خوشحال
دسته گل تقدیم به شما