می خوام برم دریا کنار ، دریا کنار هنوز قشنگه
آخ می دونم از سبزه زار تا شالیزار هنوز قشنگه
عاشق جنگل و کوی ساحلم هوس یار و دیار کرده دلم
عاشق جنگل و اون نم نم بارون دلم
هر جا باشم پیشه ایران دلم
عاشق کویر و صحرا و بیابون دلم
هر جا باشم پیشه ایران دلم
می دونم اونکه دوسم داشت واسه من یه بی قراره
با همون خاطره هامون سر رام چشم انتظاره
می دونم اونکه دوسم داشت من و می بینه تو جامش
توی اون جام شرابش من دیوونش و می بینه تو خوابش
می خوام برم دریا کنار ، دریا کنار هنوز قشنگه
آخ می دونم از سبزه زار تا شالیزار هنوز قشنگه
عاشق جنگل و کوی ساحلم هوس یار و دیار کرده دلم
با شعر بالافکر میکنم متوجه شدید من کجا رفته بودم
جای همه دوستان خالی
من دریا رو خیلی دوس دارم اما دریا کنار …..
دریا کنار یاد آور دورانهایی از زندگیه منه که نمیدونم در موردشون چی بگم
دوران خیلی خاصیرو من توی دریا کنار گذروندم
اما دریا …
دریا دریا
دریا منو صدا کن
خاک با آب دوباره آشنا کن
دریا دلم گرفته دریا دلم گرفته
منو از این گرفتگی رها کن رها کن
رهــــــــــــــــــــــــا
دریا با من حرف بزن
نذار منو موجها به ساحل بدن
دریا دلم میخواد رو بال موجها منو تو یکشب ببری از اینجا
بذار بگن چشمهای بارون زده بازم تو دریا یه نفر گم شده
دریا جوابم بده
دریا جوابم بده
دریا جوابم بده
و باز هم از دریا همان سوالات تکراریرو پرسیدم و باز جوابی جز تلاطم موج نشنیدم
جوابی تکراری و پر معنی
– باران بسیار زیبایی میبارید
دوستانی که جمعه این هفته اونجا بودن یک روز خیلی خاص رو تجربه میکردن
لااقل من که تجربه کردم
– گذشته این بار همراهم اومده بود
نشسته بود روی کولم و همراهم بود
خاطرات زیادی رو به یادم آورد
خاطرات دور و نزدیک
که جز خودم هیچ کس از اونها خبر ندارن
خاطراتی که به تنهایی به وجود اومدن و به تنهایی حفظ میشن
نمیدونم چرا اینبار بعضیهاشون که محو شده بودن دوباره سر باز کردن
اما
اما اینبار نتونستن منو از پا در بیارن
درسته دلمو تنگ کرده بودن اما خوب پذیرفتم که اینها وجود داشتن و گذشتن
مخور غم گذشته، گذشته ها گذشته
هرگز به غصه خوردن، گذشته بر نگشته
به فکر آینده باش، دلشاد و سرزنده باش
به انتظار طلعت، خورشید تابنده باش
عمر کمه صفا کن، رنج و غمو رها کن
اگه نباشه دریا، به قطره اکتفا کن
عمر کمه صفا کن، گذشته رو رها کن
اگه نباشه دریا، به قطره اکتفا کن
قسمت تو همین بوده که بر سرت گذشته
نکن گلایه از فلک، این کار سرنوشته
عمر گران می گذرد خواهی نخواهی
سعی بران کن نرود رو به تباهی
مطلب دل را طلب از سوی خدا کن
زان که بود رحمت او لا یتناهی
همینجا باز هم میگم
خدایا
بار الها
اوس کریم نجار خودم
همه نعمتهاتو شکر
به بزرگیت سر تسلیم فرو میارم
و ممنونم که باز هم منو تنها نذاشتی و کمکم کردی
خدایا باز هم به دوستانم کمک کن که زندگیه شادی داشته باشن
و همشون خوشبخت و شاد باشن
اگر باز هم لیاقت نگاه مهربونت رو داشتم یه نگاه کوچک هم به این بنده ناچیزت بیانداز
خدایا
بار الها
منو ببخش
و
از سر تقصیراتم بگذر
یه لحظه هم نمی تونم باور کنم نباشی
من حاضرم بمیرمو فقط تو زنده باشی
وقتی که هستی ، هستی ام تمام خاک دنیاست
شاهد عشق پاک ما ، اشکی کنار دریاست
روزگارم نمی تونه دیگه تو رو از من بگیره
آخه اونم می دونه که نفسم به نفس تو گیره
آره کار دل من و تو دیگه از عاشقی گذشته
بیا با هم نذاریم رویای دریا بمیره
روزگارم نمی تونه دیگه تو رو از من بگیره
آخه اونم می دونه که نفسم به نفس تو گیره
آره کار دل من و تو دیگه از عاشقی گذشته
بیا با هم نذاریم رویای دریا بمیره
یه لحظه هم سخته که بودنت رو حس نکردن
یه حسیه شبیه حس سرد تلخ مردن
نمی تونم ، نمی ذارم ، نمی خوامو نمی شه
تمومه لحظه هامونو به خاطره سپردن
یه ثانیش ، یه عمره فکر کنم که دیگه نیستی
آهای جدایی نمی ذارم پیشه روم بایستی
من از خدا می خوام که عشقمو واسم بذاره
تو هم بدون دیگه برام یه عشق ساده نیستی
روزگارم نمی تونه دیگه تو رو از من بگیره
آخه اونم می دونه که نفسم به نفس تو گیره
آره کار دل من و تو دیگه از عاشقی گذشته
بیا با هم نذاریم رویای دریا بمیره
روزگارم نمی تونه دیگه تو رو از من بگیره
آخه اونم می دونه که نفسم به نفس تو گیره
آره کار دل من و تو دیگه از عاشقی گذشته
بیا با هم نذاریم رویای دریا بمیره
مسیحا
هر کدوم رو که به تنهایی بگیری، -مهستی یا دریا- لطف خاص خودشون رو دارن. حالا وقتی هم که باهم باشن دیگه محشر میشن
—
مسیحا:
دلم باز هم دریا خواست بهمراه مهستی
تازه یکم هم مجید خراطها
سلام
پستت رو خوندم و کلی لذت بردم مثل همیشه.
میدونی خیلی دلم خواست کاش منم بودم؟
نبودم، اما همین که به یادم بودی کلی ذوق کردم.
من دیوونه دریام. شایدم یه چیزی فراتر از دیوونه باشم.
“دریا” مهستی رو هم که یه طور خاص دوست دارمش. میشنومش تو چشمام اشک میاد اما دوستش دارم خیلی.
یه موقع هایی، یه چیزایی یه جاهایی که نباید به یاد آدم میان که آدم نمی دونه چی بگه و چی کار کنه.
مگه میشه خدا چون دوستت نداشته باشه؟
—
مسیحا:
نمیدونم اما ….
جای همتون کنار دریا خالی بود
یه شب ماشینو برداشتم و حسابی لب دریا با آهنگهای مهستی صفا کردم
صفایی داشت
سلام خوبی؟
برای دومین بار تونستم بیام اینترنت، بازم ار تو خیابون 😀
پستت رو نخوندم چون شارژم کمه و میترسم وسط کار یهو خاموش بشه. برگردم می خونمش حتما.
مواظب خودت باش
به یاد همتون هستم یه عالمه
—
مسیحا:
شما به سلامت بیایین
ما خودمون همه مطالبی که نوشتیمو میاریم تقدیم میکنیم سرکار خانم
سلامت باشین
در جواب کامنتتون »
احسان عیوضی مینویسد : سلام . عجالتا کار بدی نمیکنم مسیح جان … تهران هم هر موقع بخوام بیام خبرت میکنم تا زمینه های فساد نه ببخشید زمینه های جلافت رو آماده کنی … تو هم شاد باشی …
—
مسیحا:
تو بیا
بساطت با من!!!
یه برنامه بذارید جمیعا بریم دریا
توش نه! کنارش…!!! 😛
—
مسیحا:
من که پایه ام
کی بریم
کجا بریم
کیا میان
من اولیم و دستام بالاست
بعد از گذاشتن نظر متوجه شدم خصوصی هم میشه گذاشت ..
—
مسیحا:
خوب میتونین جواب خصوصیهارو هم ببینین
جواب خصوصیهارو هم خصوصی دادم
جدی جدی کنار دریا هستم..اگر خصوصی داشتید در بخش نظرات ذکر میکردم کدام شهر هستم..
—
مسیحا:
خصوصی هم هست
خوش بحالتون