ترجمه یک شعر بسیار زیبای هندی:
عشق رو که صدا میکنی
معلوم نیست کی سرشو برمیگردونه
عشق رو که صدا میکنی
معلوم نیست کی میاد به طرفت
تا اون موقع، من همسفرت میشم و باهات میام
تا اون موقع، من همسفرت میشم و باهات میام
تا اون موقع، من پیشِت (همراهت) می مونم
همینطور خیره می مونم به روی تو
برای اینکه خنده بیاد روی لبات، هر کاری میکنم
خودم رو به دیوونگی میزنم
(تا خنده بیاد روی لبهات)
تو بخند و بذار خنده بشینه روی لبت
تا منم بشینم و بهت زُل بزنم
چقدر رنگهای عجیب اینجاست
و تو هم یکی از رنگهایی
واقعاً انگار که از یک دنیا دیگه اومدی.!
چقدر رنگهای عجیب اینجاست
و تو هم یکی از رنگهایی
واقعاً انگار که از یک دنیا دیگه اومدی.!
این بخاطر رنگِ نگاهِ توئه که من رو اینطور میبینی
بهتره یه ذره هم صداها رو بشنوی
(صداهایی که من میگم و بقیه نمیشنون)
تا اون موقع، من همسفرت میشم و باهات میام
تا اون موقع، من همسفرت میشم و باهات میام
تا اون موقع، من پیشِت (همراهت) می مونم
همینطور خیره می مونم به روی تو
تا اون موقع توی چشمات می مونم و زندگی میکنم
خودم رو به دیوونگی میزنم
(تا خنده بیاد روی لبهات)
تو بخند و بذار خنده بشینه روی لبت
تا منم بمونم و بهت خیره بشم
رحمت و برکتِ عشق
.معلوم نیست کِی بهت رو میکنه.!
رحمت و برکتِ عشق
معلوم نیست کِی به طرفت میاد.!
تا اون موقع، من همسفرت میشم و باهات میام
تا اون موقع، من همسفرت میشم و باهات میام
تا اون موقع، من پیشِت (همراهت) می مونم