فیلتر مجدد

 
سلام به همه
دیشب مطالب سایتمو به روز کردمو چند تا مطلب نوشتم
صبح که بیدار شدم میبینم دوباره فیلتر شدم
اول گفتم شاید کل وبلاگاست
اما بعد بررسی دیدم نه مثل اینکه من خلاف گفتم یا چیزی که منو بستن
به امید روزی که حرفهای من ممنوع نباشد
31/6/1388
مسیحا
 
 

غم هوشیاری

 
سلام ای کهنه عشق من ، که یاد تو چه پابرجاست
سلام بر روی ماه تو ، عزیز دل سلام از ماست
تو یک رویای کوتاهی ، دعای هرسحرگاهی
شدم خام عشقت چون ، مرا اینگونه می خواهی
 
من آن خاموش خاموشم ، که با شادی نمی جوشم
ندارم هیچ گناهی جز  که از تو چشم نمی پوشم
تو غم در شکل آوازی ، شکوهه اوج پروازی
نداری هیچ گناهی جز که بر من دل نمی بازی
 
مرا دیوانه می خواهی ، زخود بیگانه می خواهی
مرا دلباخته چون مجنون ، زمن افسانه می خواهی
شدم بیگانه با هستی ، زخود بی خودتر از مستی
نگاهم کن ، نگاهم کن ، شدم هر آنچه می خواستی
 
سلام ای کهنه عشق من ، که یاد تو چه پابرجاست
سلام بر روی ماه تو ، عزیز دل سلام از ماست
بکُش دل را ، شهامت کن ، مرا از غصه راحت کن
شدم انگشت نمای خلق ، مرا تو درس عبرت کن
 
بکن حرف مرا باور ، نیابی از من عاشق تر
نمی ترسم من از اقرار ، گذشت آب از سرم دیگر
سلام ای کهنه عشق من ، که یاد تو چه پابرجاست
سلام بر روی ماه تو ، عزیزدل سلام از ماست 
 
 
*******************************************
ای خدا من به کسی کاری ندارم                  ولی زخم از همه خوردن شده کارم
 
از غریب و کسی که وصله ی جونه                پشت پا خوردن و مردن شده کارم
 
کاشکی هوشیاری نصیبم نمی شد              باعث رنج و فریبم نمی شد
 
آخه هوشیاری غم بزرگیه                            کاشکی هوشیاری نصیبم نمی شد
 
بعضی ها قید همه چی رو زدن                     بعضی ها اسیر اقبال بدن
 
اون بالا نشستی گوش کن ای خدا               چه عذابیه به دنیا اومدن
 
کاشکی هوشیاری نصیبم نمی شد              باعث رنج و فریبم نمی شد
 
آخه هوشیاری غم بزرگیه                            کاشکی هوشیاری نصیبم نمی شد
 
هر جا که پا می ذارم هر جا که میرم              پیش چشمام
می بینم حلقه ی داری
 
ای خدا من خودمم هیچ نمی دونم                چرا هر گل پیش چشمام می شه خاری
 
کاشکی هوشیاری نصیبم نمی شد              باعث رنج و فریبم نمی شد
 
آخه هوشیاری غم بزرگیه                            کاشکی هوشیاری نصیبم نمی شد
 
مرگ تدریجی شده هستی برام                   نقش خنده دیگه مرده رو لبام
 
ای خدا هر کسی از راه می رسه                 می کنه چاه دو رنگی پیش پام
 
کاشکی هوشیاری نصیبم نمی شد              
 
باعث رنج و فریبم نمی شد
 
آخه هوشیاری غم بزرگیه
 
کاشکی هوشیاری نصیبم نمی شد

سکوت مرز تنهایی منست

 
 
سکوت مرز تنهایی منست
 
 حرف هایم را در سکوت نهفته بر لب بشنو
 
 مگذار زمزمه شود
 
 فریاد شود
 
 طبل شود
 
 بگذار معصومانه در دل آهنگ شود
 
 حرف شود
 
 آه شود
 
با سکوت شبانه هم رنگ شود
 
 سکوتم را بشنو 
 
 درپس گریه های شبانه ام
 
آن گاه که تنهایی هم آغوش منست
 
سر بر زانو
 
 خود را میان تاریکی و غم گم کردن
 
آن جا سکوتم را بشنو
 
 و این سکوت برای تو می خواند
 
 برای تو می ماند
 
 
 

شرمت باد ای دستی که …

 
 
شرمت باد ای دستی که بد بودی بدتر کردی
هم‌بغض معصومت را نشکفته پرپر کردی
هم‌بغض معصومت را نشکفته پرپر کردی
ننگت باد ای دست من ای هرزه گرد بی‌نبض
آن سرسپرده‌ات را بی یار و یاور کردی
ای تکیه داده بر من ای سرسپرده بانو
با این نادرویشی‌ها آخر چرا سر کردی
دستی با این بی‌رحمی دیگر بریده بهتر
بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی
بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی
سربرده در گریبان بی‌خودتر از همیشه
حیفت نهایتی که با من برابر کردی
ای تکیه داده بر من ای سرسپرده بانو
با این نادرویشی‌ها آخر چرا سر کردی
دستی با این بی‌رحمی دیگر بریده بهتر
بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی
بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی
زهر این نفرین نامه جای خون در من جاری
این آخرین شعرم را پیش از من از بر کردی
ای تکیه داده بر من ای سرسپرده بانو
با این نادرویشی‌ها آخر چرا سر کردی
دستی با این بی‌رحمی دیگر بریده بهتر
بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی
بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی
زجری همیشه بهتر با من ترحم هرگز
بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی
بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی
دستی با این بی رحمی دیگر بریده بهتر
بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی
بر من فرود
 

چشم من بیا منو یاری بکن

 
برای خودم آهنگ گذاشته بودمو داشتم گوش میدادم
یاد قدیمام افتاد
گذشته مثل یه فیلم جلوی چشمم میاد
یاد خونه شهران
یاد پلاک 46
یاد باغ بسیار زیباش
یاد مرغ و خروسهامون
یاد سگ شیطونش
یاد بزرگ شدنهامون
و یاد الانم
این شعرها که گوش میدادم خیلی چیزهارو یادم میاره
باید اینجا از یکی بابت تمام ناراحتیها, مشکلات , اذیتها و نامهربانیهام عذرخواهی کنم
امیدوارم منو ببخشه
امیدوارم
 
 
 
 
 
چشم من بیا منو یاری بکن … گونه هام خشکیده شد کاری بکن
 
غیر گریه مگه کاری میش کرد … کاری از ما نمی یاد زاری بکن
 
اون که رفته دیگه هیچوقت نمی یاد… تا قیامت دل من گریه می خواد
 
هر چی دریا رو زمین داره خدا … با تموم ابرای آسمونا
 
کاشکی می داد همه رو به چشم من … تا چشام به حال من گریه کنن
 
اون که رفته دیگه هیچوقت نمی یاد… تا قیامت دل من گریه می خواد
 
قصهء گذشته های خوب من … خیلی زود مثل یه خواب تموم شدن
 
حالا باید سر رو زانو بذارم … تا قیامت اشک حسرت ببارم
 
دل هیشکی مث من غم نداره … مث من غربت و ماتم نداره
 
حالا که گریه دوای دردمه … چرا چشمم اشک شو کم می یاره
 
خورشید روشن ما رو دزدیدن … زیر اون ابرای سنگین کشیدن
 
همه جا رنگ سیاه ماتمه … فرصت موندنمون خیلی کمه
 
اون که رفته دیگه هیچوقت نمی یاد… تا قیامت دل من گریه می خواد
 
سرنوشت چشاش کوره نمی بینه … زخم خنجرش می مونه تو سینه
 
لب بسته، سینهء غرق به خون … قصهء موندن آدم همینه
 
اون که رفته دیگه هیچوقت نمی یاد… تا قیامت دل من گریه می خواد