دو میلیون سایت – یک میلیون وبلاگ – 3000 کامنت

امروز اومدم سراغ وبلاگم

یه شعر گذاشتم که یه دفعه چشمم خورد به این آمار گیر سایتم.
رفتم سری بهش بزنم دیدم از یک میلیون گذشت
به سایتم هم سر زدم دیدم اونم از دو میلیون گذشته
چه جالب شاید 2 میلیون بار به دنیای مجازیم سر زده شده و نزدیک 3000 کامنت در این دو خونه دارم ولی چقدر به خودم سر زده شده
خودمون رو از دست دادیم
همین

انشاء فواید گاو بودن

با سلام خدمت معلم عزیزم و عرض تشکر از زحمات بی دریغ اولیاء و مربیان مدرسه که در تربیت ما بسیار زحمت میکشند و اگر آنها نبودند معلوم نبود ما الان کجا بودیم
اکنون قلم به دست میگیرم و انشای خود را آغاز می کنم
البته واضح و مبرهن است که اگر به اطراف خود بنگریم در می یابیم
که گاو بودن فواید زیادی دارد
من مقداری در این مورد فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که
مهمترین فایده ی گاو بودن این است که آدم دیگر آدم نیست. بلکه گاو است.
هرچند که نتیجه گیری باید در آخر انشاء باشد
بیایید یک لحظه فکر کنیم که ما گاویم
ببینیم چقدر گاو بودن فایده دارد
مثلا در مورد همین ازدواج
وقتی گاوی که پدر خانواده است میخواهد دخترش را شوهر دهد، نگران جهیزیه اش نیست.
نگران نیست که بین فامیل و همسایه آبرو دارند.
مجبور نیست به خاطر این که پول جهاز دخترش را تهیه نماید،
برای صاحبش زمین اضافه شخم بزند، یا بدتر از آن پاچه خواری کند.
هیچ گاوی نگران کرایه خانه اش نیست.
گاوها آنقدر عاقلند که میدانند
بهترین سالهای عمرشان را نباید پشت کنکور بگذرانند
گاوها حیوانات مفیدی هستند و انگل جامعه نیستند.
شما تاکنون یک گاو معتاد دیده اید؟
گاوی دیده اید که سر کوچه بایستد و مزاحم ناموس مردم شود؟
آخر گاوها خودشان خواهر و مادر دارند
تا حالا شما گاو بیکار دیده اید؟
آیا دیده اید گاوی زیرآب گاو دیگری را پیش صاحبش بزند؟
تا حالا دیده اید گاوی غیبت گاو دیگری را بکند؟
آیا تا بحال دیده اید گاوی زنش را کتک بزند ؟
یا گاو ماده ای شوهر خواهرش را به رخ شوهرش بکشد؟
و مثلا بگوید از آقای فلانی یاد بگیر. آخر توهم گاوی؟!
هیچ گاوی غمباد نمی گیرد
هیچ گاوی رشوه نمی گیرد.
هیچ گاوی اختلاس نمی کند
هیچ گاوی آبروی دیگری را نمی ریزد.
هیچ گاوی خیانت نمی کند.
هیچ گاوی دل گاو دیگر را نمی شکند.
هیچ گاوی دروغ نمی گوید.
هیچ گاوی آنقدر علف نمی خورد که از فرط پرخوری تا صبح خوابش نبرد
در حالی که گاو طویله کناریشان از گرسنگی شیر نداشته باشد
تا به گوساله اش شیر بدهد
هیچ گاوی گاو دیگر را نمی کشد
هیچ گاوی…
گاو خیلی فایده ها دارد
لباس ما از گاو است
غذایمان از گاو، شیر و پنیر و کره و خامه …
ولی با همه منافع یادشده هیچ گاوی نگفت : من … بلکه گفت: مـــــــــااااااا
اگر بخواهم هنوز هم در مورد فواید گاو بودن بگویم،
دیگر زنگ انشاء می خورد و نوبت بقیه نمی شود که انشایشان را بخوانند.
اما
به نظر من مهمترین فایده گاو بودن این است که دیگر
آدم نیست”

سیستم معیوب

۱- در یک سیستم معیوب: سعی کنید «لال بودن» را تمرین کنید! این تمرین در میزان عزیز بودن شما بسیار موثر است.

۲- در یک سیستم معیوب: هیچگاه کارمندان را با یکدیگر مقایسه نکنید؛ چون قطعا شاهد تبعیض خواهید بود.

۳- در یک سیستم معیوب: اگر مدیرتان ۳ یا ۴ ایراد دارد انتظار رفتنش را نکشید، چون قطعا نفر بعدی او ۴۳ ایراد دارد!

۴- در یک سیستم معیوب: می توانید با کارهای کم و کوچک، محبوبیت فراوانی به دست آورید؛ فقط کافی است «زبان» خود را تقویت کنید!

۵- در یک سیستم معیوب: ممکن است که هر چه بیشتر کار کنید، بیشتر خوار و خفیف باشید.

۶- در یک سیستم معیوب: با اشکالات سازمانتان بسازید و هرگز آنها را با مدیرتان در میان نگذارید؛ درغیر این صورت یک مشکل دیگر به سازمان اضافه می شود. آن مشکل، شما هستید!

۷- در یک سیستم معیوب: اشتباهات یک مدیر را هیچگاه به مدیر دیگر نگویید؛ در غیر اینصورت بجای یک مدیر، دو مدیر در مقابل شما موضع گیری خواهند کرد.

۸- در یک سیستم معیوب: با انجام کارهای مختلف و فعالیتهای به موقع، نظم شما تشخیص داده نمی شود؛ بلکه برای این کار راههای ساده تری هم هست. مثلا فقط کافیست همیشه میز کارتان را منظم نگه دارید!

۹- در یک سیستم معیوب: اضافه بر کارهای معمول کار اضافه ای انجام ندهید؛ در غیر اینصورت انتظار پاداش بیشتری نیز نداشته باشید.

۱۰- در یک سیستم معیوب: همیشه حرفها (فرمایشات) مدیرتان را تایید کنید، حتی اگر از نظر او «ماست، سیاه باشد!»

۱۱- در یک سیستم معیوب: تنها کاری که واجب است سریع انجام دهید، کاری است که مدیر شما شخصا از شما خواسته است.

۱۲- در یک سیستم معیوب: تنها انگیزه ای که می تواند شما را وادار به کار کند «کسب روزی حلال» است.

۱۳- در یک سیستم معیوب؛ آسه برو، آسه بیا، که گربه شاخت نزنه؛ مگر اینکه با گربه نسبتی داشته باشید!

کاش بچه بمونیم …

کوچیک که بودیم چه دلهای بزرگی داشتیم،
حالا که بزرگیم چه دلهای کوچیکی…

کاش دلامون به بزرگی بچگی بود،

کاش برای حرف زدن نیازی به صحبت کردن نداشتیم…
کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود.

کاش قلب ها در چهره بود…
حالا اگر فریاد هم بزنی کسی نمیفهمه،
و ما به همین سکوت دل خوش کرده ایم.

اما یک سکوت پر بهتر از فریاد تو خالیست!

سکوتی رو که یک نفر بفهمه
بهتر از هزار فریادیه که هیچ کس نفهمه!

سکوتی که سرشار از ناگفته هاست…

ناگفته هایی که گفتنش یک درد
نگفتنش هزار درد دارد.

دنیا رو ببین!

بچه که بودیم بارون همیشه از آسمون میومد،
حالا بارون از چشمامون میاد!

بچه که بودیم همه چشم های خیسمون رو می دیدند،
بزرگ که شدیم هیچ کس نمیبینه…

بچه که بودیم توی جمع گریه میکردیم،
بزرگ که شدیم توی خلوت…

بچه که بودیم راحت دلمون نمیشکست،
بزرگ که شدیم خیلی آسون دلمون میشکنه….

بچه که بودیم آرزومون بزرگ شدن بود،
بزرگ که شدیم حسرت برگشتن بچگی رو داریم…

بچه که بودیم همه رو تا 10 دوست داشتیم،
بزرگ که شدیم بعضی هارو اصلا دوست نداریم،
بعضی هارو کم و بعضی هارو بی نهایت….

بچه که بودیم قضاوت نمیکردیم همه یکسان بودن،
بزرگ که شدیم قضاوت های درست و غلط باعث شد که
اندازه ی دوست داشتنمون تغییر کنه…

کاش هنوزم همه رو به اندازه ی 10 همون بچگی دوست داشتیم…

بچه که بودیم اگه با کسی دعوا میکردیم
یک ساعت بعد یادمون میرفت،

بزرگ که شدیم گاهی دعواهامون سالها یادمون میمونه و آشتی نمیکینیم…

بچه که بودیم گاهی با یه تکه نخ سرگرم میشدیم،
بزرگ که شدیم حتی 100 تا کلاف نخ هم سرگرممون نمیکنه….

بچه که بودیم بزرگ ترین آرزومون داشتن یک چیز کوچک بود،
بزرگ که شدیم کوچک ترین آرزو داشتن بزرگترین چیزهاست….

بچه که بودیم درد دلهارو به ناله ای میگفتیم همه میفهمیدن،
بزرگ که شدیم درد دلها رو به صد زبان میگیم هیچکس نمیفهمه….

بچه که بودیم تو بازی هامون همش ادای بزرگترهارو در میاوردیم،
بزرگ که شدیم همش تو خیالمون بر میگردیم به بچگی….

بچه که بودیم بچه بودیم،
بزرگ که شدیم
بزرگ که نشدیم هیچ،
دیگه همون بچه هم نیستیم…!