فندک تب دار

خط رو پیشونیم
چشمای بارونیم
دستای لرزونم
پاهای بی جوونم
روح سرگردونم
گلای ایوونم
حتی چوب سیگارم
فندک تب دارم
دوست دارن برگردی

خنده ی غمگینم پلکای سنگینم الکل تو خونم

خونه ی زندونم خونه ی متروکم گلای گلدونم

بار روی دوشم شونه ی داغونم دوست دارن برگردی

دوست دارن برگردی …

تو آن عهدی که با من بسته بودی مگر بهر شکستن بسته بودی
تو سنگین دل چرا از روز اول نگفتی دل به رفتن بسته بودی
نگفتی دل به رفتن بسته بودی

بغضای پنهونم چشمای گریونم حال خوب و بدمو به چشات مدیونم
بغضای پنهونم چشمای گریونم حال خوب و بدمو به چشات مدیونم

خیلی دلتنگ توام …

نمی خوای برگردی ؟ …