خوشا دردی که درمانش تو باشی خوشا راهی که پایانش تو باشی
خوشا راهی که پایانش تو باشی
خوشا چشمی که رخسار تو بیند خوشا ملکی که سلطانش تو باشی
خوشا ملکی که سلطانش تو باشی
دل قلندر است قلندر است مولا جان
دست حیدر است حیدر است مولا جان
دل قلندر است قلندر است مولا جان
دست حیدر است حیدر است مولا جان
سرم چون گوی در میدان بگردد دلم از عهد و از پیمان نگردد
اگر دوران زنامردان باشد نشینم تا که این دوران بگردد
نشینم تا که این دوران بگردد
دل قلندر است قلندر است مولا جان
دست حیدر است حیدر است مولا جان
دل قلندر است قلندر است مولا جان
دست حیدر است حیدر است مولا جان
مولا جان مولا جان
به قبرستان گذر کردم صباحی شنیدم ناله و افخان و آهی
شنیدم کله ای با خاک می گفت که این دنیا نمی ارزد به کاهی
که این دنیا نمی ارزد به کاهی
دل قلندر است قلندر است مولا جان
دست حیدر است حیدر است مولا جان
دل قلندر است قلندر است مولا جان
دست حیدر است حیدر است مولا جان
رد پاها در برف