این روزها، تبدیل شدن به روزهای عجیب و سخت
مشغله ها بقدری زیاد شدن که حتی وقت سر زدن به این خونمو ندارم
پست امروزمو دارم توی تاکسی و پشت ترافیک مینویسم
دو روزه که سرکار خودم نمیرم و دیرتر میرم سرکار و حدود یکساعت از وقتمو دارم پشت ترافیک وحشتناکه تهران میگذرونم
دیروز جایی که بودم دوستی احوال وبلاگمو گرفت و پرسید چرا کم مینویسم
جوابی که به ایشان دادم قبلا بصورت خصوصی توی وبلاگم نوشته بودم
حالا میخوام از خصوصی بودن درش بیارم:
در عصر حجر یک دنیا بود و اون هم همین دنیای زمینی
و باید این دنیامونو خوووووب حفظ میکردیم
بعد با حضور پیامبران اون دنیا هم اومد وسط
لذا هم این دنیامونو باید داشته باشیم و هم اون دنیا
کار یکم سخت تر شد اما نه مثل زمانه ما
دنیاها خیلی زیاد شدن و نگهداریشون سخت تر
دنیای مجازی وسط میاد، دنیاهایی مثل همین دنیای من
البته اینجا یکی از دنیاهای مجازیه منه
چندین خونه دیگه هم در این دنیای مجازی دارم
دوستان عزیزم هم شامل دوستان دنیای واقعی و دنیای مجازی شد
البته بخش بزرگی از دوستانم مشترک بین این دو دنیا شدن
دنیای تنهایی خودمون هم که هست
دنیای کودکی درونمون
دنیای جوونیمون
دنیای کارمون
دنیای …
حالا با این همه دنیا
همشونو داریم و نیز
هیچکدومو نداریم
حتی دو دنیای اولیمونو هم نداریم
نه این دنیارو داریم و نه اون دنیارو
راستی داریم چکار میکنیم ما انسانها
راستی …