دیگه راست راستی تولدت مبارک اقا ما منتظر شیرینی هستیم
—
مسیحا:
به روی چشم امیر جان
هر وقت امر بفرمائید در خدمتم
حتما
«دوست داشتن، خیلی آن چیزی نیست که تو فکر میکنی. خیلی اسرارآمیز است و خیلی از کسانی که در آن بودند هیچ وقت ندانستند در آنند و خیلی از کسانی که درباره آن حرف زدند، فقط حرف زدند…
دوست داشتن، او را با تمام بدیهایش، دوست داشتنی یافتن است. رابطه است چون چیزها نمیتوانند با هم در ارتباطی عمیق باشند مگر آنکه مثل هم باشند و فقط مثلها میتوانند همدیگر را دوست داشته باشند..
دوست داشتن کشش روح است نه کششهای نفس و هوس. کشش قلب است نه کوششهای پوچ و عبث.
دوست داشتن، دیگری را داشتن است بدون زنجیر زدن. دیگری را داشتن است در اوج از دست دادن. خوبترینها را برای او خواستن است. حتی اگر خوبترینها، تنها گذاشتن او باشد و حتی اگر واگذاری او به دیگری باشد و حتی اگر مرگ معشوق باشد.
دوست داشتن معامله نیست اما در بین مردم جز این نیست. ندیدن و یافتن است. محاسبه نیست. دیوانهپنداریست. ندانسته خواستن است. تکیه به صورت نیست اتکاء به سیرت است. حبابی گذرا و زود مرگ نیست که تو را در بر گیرد و زود هنگام ترکت کند، قلب تو است که تو آنرا در بر گرفتهای اما او بر تو است و تو را با خود خواهد برد.
دوست داشتن پریدن است آنگاه که توان پریدن از تو پر زده و پرهای تو را یارای پریدن نیست. پرواز نکردن است آنگاه که پرهای تو آماده باز شدن اند و باد را در بر گرفته اند.
دوست داشتن خود را گذاشتن است. از خود گذشتن و از خود گذشتن را آموختن.
دوست داشتن دوست را داشتن است و به داشتنی دوست بدل شدن.
دوست داشتن آتش گرفتن است نه آن ناگهان تبهای هوس آلود. بلکه آن آتش بیشعله و بیدود. آتشی که هر که آنرا چشید از خود رمید و در خود رویید و بر همه چیز خندید. آتشی که روح منجمد را روان میکند قلب سنگی را مذاب و جان خفته را بیتاب. آتشی که زندگی میگیرد و زندگی میدهد اما آنچه میدهد آن چیزی نیست که گرفته است. خام را پخته میکند، پخته را میسوزاند، سوخته را خاکستر میکند و خاکستر را به باد میدهد و در ابر میباراند. آتشی پر از آرامش و سرشار از تنش. خاموش و پر از جوشش. آتشی که اگر به تو روی آورد خورشید را در تو میآورد. و آنکه خورشید در او متولد میشود اوست که هر لحظه میمیرد. این بهای با خورشید و در خورشید زیستن است. اما خورشید نمیمیرد پس او همیشه به خورشید زنده است حتی اگر هر روز بمیرد»
استاد ایلیـا میم
تولد خودتم مبارک مسیحای عزیز
—
مسیحا:
خیلی خیلی ممنون سرکار خانم
امیدوارم شما رو شاد ببینم
سلامتی برای همه آرزومندم
بالاخره از اون سرسرهه سر خوردی و بدنیا اومدی… تفلد عید شما مبارک
—
مسیحا:
ممنون
ممنون
ممنون
تولد
تولد
تولد
تـــــــــــــــــــولــــــــــــدت مبارک
(متنب بالا رو خواهشا با انجام حرکات موزون بخوانید) 😀
—
مسیحا:
ممنون
ممنون
آخ جون
میخوام یه عالم
دارم همش با اون حالت و انجامش میخونم
بچه که بودم یه فیلم سینمایی بود بنام “مریم و میتیل” که نشون میداد بچه ها که می خوان بدنیا بیان، میرن سوار یه سرسره میشن و روش سر می خورن و پایین سرسرهه میرسن تو این دنیا و بدنیا میان.
حالا تو هم الان داری نزدیکای اون سرسرهه بازی میکنی تا بدنیا بیایی.
—
مسیحا:
من دیگه سر خوردم اومدم پایین
ممنون
سلیم!
تا صبح نتونستم بخوابم اونشب از ذوقم که.
آره اولین ملکیه که بنامم شده. میگم سال اولین هاست برام، درست میگم.
—
مسیحا:
امیدوارم سند کاخ و قصرتو به نامت بزنن
شاد باشی
سلام.
بروزم.
درد نوشته ی امروزم، از یه پنادر هم بیشتره!
بخون…
حتما نظر بده. میخوام این کامنتارو نشونش بدم…
—
مسیحا:
چشم
تازه رسیدم خونه
چندتا کار دارم انجام بدم به همه سر میزنم
ممنون
دینگ دینگ!
اینجانب یک بچه 3 ساعت متولد شده میباشم که از بس مامانم ویتامین خورده بوده تو دوران بارداریش، الان این نو گل تازه رسیده، مثه بچه های 25-6 ساله هستش و رشد مضاعفی داشته!!!!
ایضا همچنان در ذوقم وقتی میام اینجا رو نگاه میکنم
—
مسیحا:
خوبه الان شما چند سالته
منو بگو که فردا میخوام متولد بشم
دیگه راست راستی تولدت مبارک اقا ما منتظر شیرینی هستیم
—
مسیحا:
به روی چشم امیر جان
هر وقت امر بفرمائید در خدمتم
حتما
«دوست داشتن، خیلی آن چیزی نیست که تو فکر میکنی. خیلی اسرارآمیز است و خیلی از کسانی که در آن بودند هیچ وقت ندانستند در آنند و خیلی از کسانی که درباره آن حرف زدند، فقط حرف زدند…
دوست داشتن، او را با تمام بدیهایش، دوست داشتنی یافتن است. رابطه است چون چیزها نمیتوانند با هم در ارتباطی عمیق باشند مگر آنکه مثل هم باشند و فقط مثلها میتوانند همدیگر را دوست داشته باشند..
دوست داشتن کشش روح است نه کششهای نفس و هوس. کشش قلب است نه کوششهای پوچ و عبث.
دوست داشتن، دیگری را داشتن است بدون زنجیر زدن. دیگری را داشتن است در اوج از دست دادن. خوبترینها را برای او خواستن است. حتی اگر خوبترینها، تنها گذاشتن او باشد و حتی اگر واگذاری او به دیگری باشد و حتی اگر مرگ معشوق باشد.
دوست داشتن معامله نیست اما در بین مردم جز این نیست. ندیدن و یافتن است. محاسبه نیست. دیوانهپنداریست. ندانسته خواستن است. تکیه به صورت نیست اتکاء به سیرت است. حبابی گذرا و زود مرگ نیست که تو را در بر گیرد و زود هنگام ترکت کند، قلب تو است که تو آنرا در بر گرفتهای اما او بر تو است و تو را با خود خواهد برد.
دوست داشتن پریدن است آنگاه که توان پریدن از تو پر زده و پرهای تو را یارای پریدن نیست. پرواز نکردن است آنگاه که پرهای تو آماده باز شدن اند و باد را در بر گرفته اند.
دوست داشتن خود را گذاشتن است. از خود گذشتن و از خود گذشتن را آموختن.
دوست داشتن دوست را داشتن است و به داشتنی دوست بدل شدن.
دوست داشتن آتش گرفتن است نه آن ناگهان تبهای هوس آلود. بلکه آن آتش بیشعله و بیدود. آتشی که هر که آنرا چشید از خود رمید و در خود رویید و بر همه چیز خندید. آتشی که روح منجمد را روان میکند قلب سنگی را مذاب و جان خفته را بیتاب. آتشی که زندگی میگیرد و زندگی میدهد اما آنچه میدهد آن چیزی نیست که گرفته است. خام را پخته میکند، پخته را میسوزاند، سوخته را خاکستر میکند و خاکستر را به باد میدهد و در ابر میباراند. آتشی پر از آرامش و سرشار از تنش. خاموش و پر از جوشش. آتشی که اگر به تو روی آورد خورشید را در تو میآورد. و آنکه خورشید در او متولد میشود اوست که هر لحظه میمیرد. این بهای با خورشید و در خورشید زیستن است. اما خورشید نمیمیرد پس او همیشه به خورشید زنده است حتی اگر هر روز بمیرد»
استاد ایلیـا میم
تولد خودتم مبارک مسیحای عزیز
—
مسیحا:
خیلی خیلی ممنون سرکار خانم
امیدوارم شما رو شاد ببینم
سلامتی برای همه آرزومندم
بالاخره از اون سرسرهه سر خوردی و بدنیا اومدی… تفلد عید شما مبارک
—
مسیحا:
ممنون
ممنون
ممنون
تولد
تولد
تولد
تـــــــــــــــــــولــــــــــــدت مبارک
(متنب بالا رو خواهشا با انجام حرکات موزون بخوانید) 😀
—
مسیحا:
ممنون
ممنون
آخ جون
میخوام یه عالم
دارم همش با اون حالت و انجامش میخونم
بچه که بودم یه فیلم سینمایی بود بنام “مریم و میتیل” که نشون میداد بچه ها که می خوان بدنیا بیان، میرن سوار یه سرسره میشن و روش سر می خورن و پایین سرسرهه میرسن تو این دنیا و بدنیا میان.
حالا تو هم الان داری نزدیکای اون سرسرهه بازی میکنی تا بدنیا بیایی.
—
مسیحا:
من دیگه سر خوردم اومدم پایین
ممنون
سلیم!
تا صبح نتونستم بخوابم اونشب از ذوقم که.
آره اولین ملکیه که بنامم شده. میگم سال اولین هاست برام، درست میگم.
—
مسیحا:
امیدوارم سند کاخ و قصرتو به نامت بزنن
شاد باشی
سلام.
بروزم.
درد نوشته ی امروزم، از یه پنادر هم بیشتره!
بخون…
حتما نظر بده. میخوام این کامنتارو نشونش بدم…
—
مسیحا:
چشم
تازه رسیدم خونه
چندتا کار دارم انجام بدم به همه سر میزنم
ممنون
دینگ دینگ!
اینجانب یک بچه 3 ساعت متولد شده میباشم که از بس مامانم ویتامین خورده بوده تو دوران بارداریش، الان این نو گل تازه رسیده، مثه بچه های 25-6 ساله هستش و رشد مضاعفی داشته!!!!
ایضا همچنان در ذوقم وقتی میام اینجا رو نگاه میکنم
—
مسیحا:
خوبه الان شما چند سالته
منو بگو که فردا میخوام متولد بشم