آدمی اگر پیامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نیست، زیرا :
اگر بسیار کار کند، میگویند احمق است !
اگر کم کار کند، میگویند تنبل است!
اگر بخشش کند، میگویند افراط میکند!
اگر جمعگرا باشد، میگویند بخیل است!
اگر ساکت و خاموش باشد میگویند لال است!!!
اگر زبانآوری کند، میگویند ورّاج و پرگوست ..!
اگر روزه برآرد و شبها نماز بخواند میگویند ریاکاراست!!!
و اگر نکند میگویند کافراست و بیدین …..!!!
لذا نباید بر حمد و ثنای مردم اعتنا کرد
و جز ازخداوند نباید ازکسی ترسید.
پس آنچه باشید که دوست دارید.
شاد باشید ؛
مهم نیست که این شادی چگونه قضاوت شود.
مرحومه منظورتو نگرفتم؟
روشنا من هم میگم بترکن
پپری ای ول که یاد گرفتی چکار کنی
مداد بترکن
آبان کامنته دوتا پستو یکی کردیا
قبول نیس
اما آره
هنوز بقیه داستان مونده بفهمی چی میشه
و یلدا برات دعا میکنم
اما خدا بد نده
چی شده ؟
دمت گرم و سرت خوش باد.
الان دارم جون میدم.دعا کنین
سلام.
داستانتونو خوندم.
یه جورایی مثل خودم آچار فرانسه ی مدرسه بودین!!!!!!!
منم خسته ام از اینهمه ادم که به حق و ناحق به خودشون اجازه میدن درمورد دیگران قضاوت کنن
تمام سعی من رد شدن از این مقایسه و دیگران است….می شود؟می شود لیک به خون جگر شود..
طی این چند ساله انقدر حرف و حدیث شنیدم که دیگه هیچی برام مهم نیست
واقعا!!!
بترکن این مردم که آدم از دستشون راحتی نداره
واقعا!!!
بترکن این مردم که آدم از دستشون راحتی نداره
واقعاها!
نمونه ش همین وبلاگ نویسی!
مصداق کامل بیانات آقای بهائی است!