عشق تا عمق جنون

 

آخر ز داغ تو خـــون گــــــــریه مـی کنم
در خود شکستم و به برون گریـــه میکنم
 

یک روز و هفته یا که به سالی نبوده داغ
عمریست من به داغ قـــرون گریه میکنم
 

عقلم به عشق برد و به تیغـــم جواب داد
از عشق تا به عمق جــــنون گریه میکنم
 

حیف است گریه گاه نشــستن به پیش تو
دور از تو خرد و خسته کنون گریه میکنم
 

تا بسته راه بغـــــــض من این ماتم درون
کم بود ناله تا که فــــــــــزون گریه میکنم
 

دیگر نه خنده می زند این روی غمگسار
بر هیکل ستم کــــــش دون گریــــه میکنم
 

سرخ است گرچه باز دو چشمانم از فراق
من بر امـــــــید خوار و زبون گریه میکنم