سلسله موی دوست حلقه دام بلاست هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست
گر بزنندم به تیغ در نظرش بیدریغ دیدن او یک نظر صد چو منش خونبهاست
گر بزنندم به تیغ در نظرش بیدریغ دیدن او یک نظر صد چو منش خونبهاست
گر برود جان ما در طلب وصل دوست حیف نباشد که دوست دوستر از جان ماست
دعوی عشاق را شرع نخواهد بیان گونه زردش دلیل ناله زارش گواست
دعوی عشاق را شرع نخواهد بیان گونه زردش دلیل ناله زارش گواست
مایه پرهیزگار قوت صبرست و عقل عقل گرفتار عشق صبر زبون هواست
دلشده پای بند گردن جان در کمند زهره گفتار نه کاین چه سبب وان چراست
دلشده پای بند گردن جان در کمند زهره گفتار نه کاین چه سبب وان چراست
مالک ملک وجود حاکم رد و قبول هر چه کند جور نیست ور تو بنالی جفاست
تیغ برآر از نیام زهر برافکن به جام کز قبل ما قبول وز طرف ما رضاست
تیغ برآر از نیام زهر برافکن به جام کز قبل ما قبول وز طرف ما رضاست
گر بنوازی به لطف ور بگدازی به قهر حکم تو بر من روان زجر تو بر من رواست
هر که به جور رقیب یا به جفای حبیب عهد فرامش کند مدعی بیوفاست
هر که به جور رقیب یا به جفای حبیب عهد فرامش کند مدعی بیوفاست
سعدی از اخلاق دوست هر چه برآید نکوست گو همه دشنام گو کز لب شیرین دعاست
واقعا زیبا بود …
“هر که به جور رقیب یا به جفای حبیب عهد فرامش کند مدعی بیوفاست “
آقا سعدی بفهمه تو وبلاگ یه امردادی ازش نوشتن یک (به فتح ی) حالی میکنه که نگو
در جواب کامنتتون:
پس چـــــــــــــــــــــــــــــــی؟(آیکون شیری که یال هاش رو تکون میده)
امضا؟؟؟من بلد نیستم امضا کنم.
چشم عکس هم میگیریم!
مردادی ها عشقن!
ــــــــــــــــ
چقدر زود به زود مطلب میگذارید،من یکم کند عمل میکنم به گرد پای شما نمیرسم.