بر وزن گلستان سعدی: ” منت خدای را عز و جل که…….”
لذت زن را قند و عسل که ازدواجش موجب محنت است وبه طلاق اندرش مزید رحمت. هر لنگه کفشی که بر سر ما میخورد مضر حیات است وچون مکرر می شود موجب ممات. پس درهر لنگه کفش دو ضربت موجود است و برهر ضربت آخی واجب .
مرد همان به که بوقت نزاع
عذر به درگاه نساء آورد
ورنه زنش ازاثر لنگه کفش
حال دلش خوب به جا آورد
ضربت لنگه کفش لاحسابش از راه رسیده وجیب شوهر بدبخت را به قیچی خیاطی درآورده وحقوق یکماهه او را به بهانه جوئی بخورد.
شوهر و نوکر و کلفت همگی درکارند
تا تو پولی به کف آری وماشینی بخری
شوهرت با کت وشلوار پراز وصله بود
شرط انصاف نباشد که تو مانتو بخری
به معمار:
اگر این روزا همسر پیدا کردی منم خبر کن حتما 😀
بعشدم خواهر من! تو این قحط الرجالی دیگه چرا خشن برخورد میکنی؟؟؟ آخه یه ذره ملاطفت هم خوبه ها!
البته نه همیشه! یک شیر باید همیشه شیر بودنش رو حفظ کنه
شنبه عصری که سعدیه بودم، دیدم بیچاره رو ویبره بودا، پس بگو…
خیلی باحال بود فکر کنم همسر آینده ی منم همیشه در حال نوش جان کردن ضربه های لنگه کفش باشه 😀