بازم رفتم دزدی

 
 
 
در زمین عشقی نیست که زمینت نزند , آسمان را دریاب
 
 
 
به زیباترین لحظه های ناب عشق میگذارم
عمق نبودت شریانهایم را بخشکاند
میگذارم فشار این بغض سینه ام را پاره کند
میگذارم دستهایم تحلیل روند در جدال واژه ها
میگذارم خیالت ویرانم کند به خویش
 
 
 
اگر نتونستی خاطره کسی را از خاطرت پاک کنی بدون همیشه تو خاطرشی
 
 
 
برای انکه در زندگی دچار لغزش نشوی همواره قلب خود را پاک نگه دار
 
 
اگه شنا بلد نیستی دلتو به دریا نزن
 
 
 
مرگ از زندگی پرسید : ” این چه حکمتی است که باعث می شود تو شیرین و من تلخ جلوه کنم ؟! ”
زندگی لبخندی زد و گفت : ” دروغ هایی که در من نهفته است و حقیقت هایی که تو در وجودت داری
 
 
برای آنکه عمر طولانی باشد ، باید آهسته زندگی کنیم
 
 
 

5 دیدگاه برای “بازم رفتم دزدی

  1. نه مسیح خدایی بیا بگو چرا دیگه جواب هیچ کدوم از کامنتا رو نمیدی؟؟
    میدونم کارت زیاد اما محض ابراز وجود بیا یه چیزی اینجا بذار ما خیالمون راحت شه که تو حالت خوبه!

  2. 1- هر چیز خوبی رو که می خوایی بدست بیاری، بالاخره یه مقدار باید زمین خورد تا بهش رسید.

    2- و این همون خاطره هایی هست که گاهی آدم رو از داخل داغون میکنن

    3- همیشه هم اینطور نیست. یه موقع هایی یکی همیشه گوشه خاطره هات هست، اما تو تو هیچ جای خاطره هاش نیستی و بیرونت کرده برای همیشه.

    4- قلب پاک داشتن میدونی از دید من چیه؟ یعنی خدارو تو دل خودت راه بدی و حسش کنی با همه وجود، هر موقع که می خواد باشه فرقی نمیکنه.

    5-شایدم یه موقع هایی باید تو آب رفت تا یاد بگیری که چطوری شنا کنی. اما نه الزاما همیشه

    6- از چند سال پیش دیدم خیلی تغییر کرد نسبت به هم مرگ و هم زندگی. با کاری که کردم خیلی چیزا برام تغییر کرد یهو.

    7- مصداق آهسته و پیوسته هست

  3. عکس اولت با اینکه خیلی جلافت داره، اما خیلی ی ی ی ی خوشگله ه ه…. خیلی ها! خیلی. برای wallpaper کپی کردمش. شیفتش شدم.

    عکس دوم و ششم با اینکه ناراحتن اما… عکس سوم، عکس چهارم منو یاد یه روز طلوع خورشید میندازه که تو کیش کنار دریا خوابیده بودم و با بارون صبح بیدار شدم، عکس پنجم یه حس خوبی رو بهم میده. اولش که تو آب می افتی هم تو دلت خالی میشه هم خوشت میاد از این معلق بودن. همش بفکر اینی که چطوری خودتو بالا بکشی و برسی به سطح آب.
    عکس هفتم هم که تو چشماش هم ترسه، هم شادی، هم شیطونی، هم خوشحالی، هم ناراحتی… خیلی حسا تو چشماش هست.

  4. خــــــــــــــوب بود رفیــــق 🙂
    من از عکسی که اون وسط وسطا دختره دستاشو به دو طرف وا کرده بیشتر از بقیه خوشم اومد

دیدگاه ها بسته شده.