شک!

 
شکی که انسان را عوض میکند!
 
مردی صبح از خواب بیدار شد ودید تبرش ناپدید شده، شک کرد که همسایه اش آن را دزدیده باشد..برای همین تمام روز اورازیر نظر گرفت.
 
متوجه شد که همسایه اش در دزدی مهارت دارد مثل یک دزد راه می رود، مثل دزدی که می خواهد چیزی را پنهان کند پچ پچ می کند. آن قدر از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه اش برگردد لباسش را عوض کند و نزد قاضی برود و از او شکایت کند.
 
اما همین که وارد خانه شد تبرش راپیدا کرد.زنش آن را جابه جا کرده بود.مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه اش را زیر نظر گرفت و دریافت که او مثل یک آدم شریف راه میرود ،حرف میزند و رفتار می کند.
 

 

وعده

 
 
پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی میداد.  به اوگفت: آیا سردت نیست ؟ نگهبان پیر گفت: چرا ای پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم. پادشاه گفت: اشکالی ندارد من الان به داخل قصر میروم و می گویم یکی از لباسهای گرم مرابیاورند.نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اماپادشاه  به محض ورود  به قصر وعده اش را فراموش کرد. صبح روز بعد جسد  پیرمرد را که در اثر سرما  مرده بود در قصر پیدا کردند که در کنارش با خطی ناخوانا نوشته بود:” ای پادشاه؛ من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل می کردم اما وعده لباس گرم تو مرا از پای در آورد”
 
 
 

زنان شایسته ایران

 
 
معمولا درافکار عمومی ، تاریخ بعنوان یک موضوع مردانه تلقی شده است و همه اش صحبت از جنگاوری مردان و جنگهای خونین و پهلوانی بوده است .ولی با نگاهی درست ترو ظریفتر به تاریخ میتوانیم نقش برجسته زنان را حتی در قرنها پیش و آغاز تاریخ بوضوح ببینیم.
در این  مطلب اشارتی کوتاه به زنان ،دختران و مادران تاریخ ساز و شایسته ایران زمین خواهم داشت
 
_________________
نه بسته‏ام به کس دل نه بسته دل به من کس‏
چو تخته پاره بر موج رها، رها، رها، من‏
 
زمن هر آن که او دور چو دل به سینه نزدیک‏
به من هر آن که نزدیک ازو جدا، جدا، من!

دغدویه:
 
مادر زرتشت که اصلا از شهر ری بود و در آنجا با کوی ها و کرپن ها که مردم را گمراه می کردند و از آنها مرتب فدیه و قربانی می خواستند و دین را وسیله ای برای رسیدن به امیال و خواستهای ناروای خود کرده بودند به مبارزه پرداخت. پدر و مادرش چون جان او را در خطر دیدند او را نزد یکی از نزدیکان خود به آذربایجان فرستادند او در آنجا با پوروشسب ازدواج کرد و ثمره این پیوند همایون، زرتشت پیامبر بزرگ ایرانیان است.
 
پوروچیستا:
 
پوروچیستا ششمین و کوچکترین فرزند زرتشت و سومین دختر اوست. معنی پوروچیستا یعنی پردانش. در گفتار زرتشت که برای ما باقی مانده است از او با پوروچیستا بیش از فرزندان دیگرش سخن واندرز مانده است، یکی از مهمترین سخنان زرتشت با پوروچیستا درباره همسری با جاماسب حکیم، وزیر شاه گشتاسب و منجم و ستاره شناس معروف زمان است. زرتشت به دخترش می فرماید: “پوروچیستا، جاماسب خواهان همسری با توست و تو را از من خواستگاری کرده است من او را برای همسری تو مناسب می دانم ولی تو با خرد مقدست مشورت کن ببین آیا او را شایسته همسری خود می دانی یا نه؟” این گفتار زرتشت یک حقیقت مسلم را آشکار می سازد و آن این است که دختر در آئین زرتشت درانتخاب همسر آزاد است و عقیده پدر بر او تحمیل نمی گردد. همچنین قسمتی از اندرزنامه زرتشت به پوروچیستا در موقع گواه گیری او با جاماسب اکنون هنگام گواه گیری دختران و پسران زرتشتی از طرف موبد بازگو می گردد.
 
رکسان یا رکسانا:
 
رکسان یا رکسانا یا روشنک دختر داریوش سوم است که بنا به مقتضیات سیاسی و برای انجام حسن رابطه بین یونان و ایران، همسری اسکندر را پذیرفت.
 
پانته آ:
 
یکی از زنان فداکار زمان کوروش، او همراه همسرش که فرمانده سپاه کوروش بود به میدان جنگ رفت. همسرش در میدان جنگ کشته شد. به درخواست پانته آ مراسم با شکوهی برای همسرش برپا شد و آرامگاه مجلل و شایسته ای برای او ساختند. پانته آ پس از سخنرانی مهیجی که برای لشکریان کوروش ایراد کرد و آنان را به ادامه رزم و پیروزی تشویق نمود بر بالای آرامگاه همسرش با خنجری که همراه داشت خود را کشت.
 
موزا:
 
زن فرهاد چهارم و مادر فرهاد پنجم که در سکه های مکشوفه از زمان اشکانیان تصویر این ملکه مقتدر اشکانیان کنار پسرش فرهاد پنجم بر روی سکه ها منقوش است.
 
آریا تس:
 
تاریخ نویسان یونان از این بانوی ایرانی دوران هخامنشی در جای جای تاریخ به نیکی یاد کرده اند
 
 
 
 
 
آرتا:
آرتادخت وزیر خزانه داری در زمان اردوان چهارم اشکانی. به گفته کتاب اشکانیان اثر یاکونوف روسی خاور شناس بزرگ او مالیات ها را سامان بخشید و در اداره امور مالی خطائی مرتکب نشد و اقتصاد امپراتوری پارتیان را رونق بخشید
 
ارشیا:
از زنان با کفایت دوران هخامنشی
 
آرتمیس:
آرتمیس نخستین زن دریانورد ایرانی است که درحدود 2480 سال پیش،فرمان دریاسالاری خویش را از سوی خشایارشاه هخامنشی دریافت کرد و اولین بانو
یی می‌باشد که در تاریخ دریانوردی جهان در جایگاه فرماندهی دریایی قرار گرفته است.
در سال 484 پیش از میلاد، هنگامی که فرمان بسیج دریایی برای شرکت در جنگ با یونان از سوی خشایارشاه صادر شد، آرتمیس فرماندار سرزمین کاریه با پنج فروند کشتی جنگی که خود فرماندهی آنها را در دست داشت به نیروی دریایی ایران پیوست. دراین جنگ که ایرانیان موفق به تصرف آتن شدند، نیروی زمینی ایران را 800 هزار پیاده و 80 هزار سواره تشکیل می‌داد و نیروی دریایی ایران شامل 1200 ناو جنگی و 300 کشتی ترابری بود.
همچنین آرتمیس در سال 480 پیش از میلاد در جنگ سالامین Salamine که بین نیروی دریایی ایران و یونان درگرفت شرکت داشت و دلاوری های بسیاری از خود نشان داد و با ستایش دوست و آشنا روبرو شد.
او در یکی از دشوارترین شرایط در جنگ سالامین، بادلیری و بیباکی کم‌مانند توانست بخشی از نیروی دریایی ایران را از خطر نابودی نجات دهد و به همین دلیل به افتخار دریافت فرمان دریاسالاری از سوی خشایارشاه رسید.
او به خشایارشاه پیشنهاد ازدواج نیز داد که بدلایلی این پیوند صورت نگرفت.
در سالهای دهه شصت میلادی (دهه چهل خورشیدی) نیروی دریایی ایران، برای نخستین بار ناو شکن بزرگی را به نام یک زن نام گذاری کرد و او «آرتمیس» بود .
ناو شکن آرتمیس در دوران خدمت «دریاسالار فرج الله رسایی» به آب انداخته شد و سالها بر روی آبهای خلیج همیشه فارس پاسدار سواحل ایران بود
 
پروشات:
 
یکی از زنان مشهور دوران هخامنشی
 
ماندان:
 
ماندان یا ماندانا دختر آژی دهاک آخرین پادشاه ماد که همسر کمبوجیه پدر کوروش شد و از این وصلت کوروش متولد گردید. او در تربیت و نیز انتقال قدرت به کوروش سهم بسیار موثری داشت.
 
آتوسا:
 
دختر کوروش و همسر با کفایت داریوش و مادر خشایار شاه . ملکه بیش از 28 کشور آسیائی در زمان امپراتوری داریوش بزرگ. هردودوت پدر تاریخ از وی بنه نام شهبانوی داریوش بزرگ یادکرده است. آتوسا چندین بار در لشکر کشی های داریوش بزرگ یاور روحی و فکری او بوده. چندین نبرد مهم تاریخی به فرمان ملکه آتوسا صورت گرفته است.
 
شهرناز و آرنواز:
 
نخستین زنان شاهنامه دختران جمشیداند . شهرناز و ارنواز که در شاهنامه سیمای تاریخی یافته اند ، از ته دل یکی از کهن ترین اسطوره های هند و ایرانی سر براورده اند . در شاهنامه ، فریدون ، پس از چیرگی بر ضحاک شهرناز و ارنواز را از چنگ مار دوش رها می کند ، سرشان را می شوید تا از پلیدها پاک شوند ، سپس هر دو را به زنی می گیرد . یکی از ویژگیهای این دو زن عمر دراز آنهاست . هنگامی که ضحاک جمشید را از تخت به زیر می کشد ، شهرناز و ارنواز را به شبستان خود می برد . پادشاهی ضحاک هزار سال به درازا می کشد و هنگامی که فریدون دختران جمشید را آزاد می سازد و هر دو را به زنی می گیرد ، شهرناز و ارنواز همچنان جوان و زیبا مانده اند و جسمآ آمادۀ باروری . فریدون از دختران جمشید دارای سه پسر می شود – سلم و تور از شهرناز و ایرج از ارنواز . نقش شهرناز و ارنواز در داستان به پایان می رسد . بدنهای سالم این دو زن هم در کامجویی و هم در باروری سودمند بوده است .
 
 
 
فرانک:
 
همسر آبتین و مادر فریدون که در رهاندن و زنده ماندن فریدون از دست دژخیمان ضحاک رنجها برد و در به قدرت رسیدنش نقش اساسی داشت.
 
سیندخت:
 
همسر خردمند مهرآب کابلی و مادر رودابه و مادربزرگ رستم که در همسری زال و رودابه و جلب موافقت مهرآب پدر رودابه به این وصلت نقش مهمی داشت و نیز در موقع تولد رستم از مادر، سیندخت یار و مددکار دخترش رودابه بود. کوتاه سخن اینکه سیندخت یکی از خردمندترین چهره های شاهنامه است.
 
رودابه:
 
دختر مهرآب کابلی و همسر زال و مادر رستم که به روایت شاهنامه دلباختگی زال به او یکی از زیباترین صحنه های شاهنامه است. رودابه در موقع تولد رستم اولین سزارین را انجام داد. بنابراین، چنین زایمان ها را باید “رستمی” گفت نه سزارین. زیرا سزار قرن ها پس از تولد رستم به دنیا آمده است.
 
تهمینه:
 
دختر زیباروی پادشاه سمنگان که شبی همسر رستم بود. ثمره آن تولد سهراب است که داستان زندگی و مرگ دردناکش به دست پدر در شاهنامه فردوسی به تفصیل آمده است. تهمینه برای آنکه تمام وقت خود را صرف پرورش سهراب کند، با وجود جوانی و زیبایی ازدواج نکرد.
 
گرد آفرید:
 
دختر زیبا و چابکسوار کژدهم که پدرش در مرز ایران و توران مرزبان بود. هنگامی که به دستور افراسیاب لشکری به سرکردگی سهراب برای جنگ با ایرانیان وارد مرز ایران شد گردآفرید لباس رزم به تن کرد و به جنگ سهراب رفت.
 
مبارزه تن به تن بین سهراب و گردآفرید شروع شد و سهراب نمی دانست که گردآفرید زن است زیرا او در لباس و کلاه رزمی شبیه مردان بود، ناگاه در حین جنگ کلاه از سر گردآفرید بزمین افتاد و موهایش نمایان شد، سهراب آن موقع دانست که طرف مقابل او دختر است، دلباخته و عاشقش شد و از او خواستگاری نمود ولی گردآفرید چون سهراب را ایرانی نمیدانست و از هویت او که پسر رستم بود آگاهی نداشت این همسری را نپذیرفت زیرا نمی خواست همسر یک نفر غیر ایرانی باشد که فرماندهی لشکر دشمن را بر عهده داشت بشود.
 
فرنگیس:
دختر فراسیاب که با سیاوش ازدواج کرد. کیخسرو پادشاه نامدار ایرانی که از طرف پدر نوه کیکاووس و از طرف مادر نوه افراسیاب بود از این پیوند به دنیا آمد و شرح زندگی و مرگ سیاووش در شاهنامه به تفصیل آمده است و در ادبیات ما جای ویژه ای دارد.
 
کیخسرو و مادرش پس از مدتی از توران به ایران آمدند. کیخسرو به راهنمای یاری رستم پهلوان نامدار ایرانی برای گرفتن انتقام خون سیاووش به جنگ پدربزرگش افراسیاب رفت لشکر توران را شکست داد و افراسیاب و عده زیادی از نامداران توران از جمله اشکبوس را از بین برد.
 
در پایان زندگی چون انسانی مقدس و پاک و منزه بود در چشمه ای از نظر ناپدید شد به همین جهت مردم ایران در آن روزگار و زرتشتیان همیشه او را “سوشیانت” که معنی سودرسان است میدانند و منتظر بازگشت و ظهور او هستند.
 
بانو گشنسب:
 
دختر رستم خواهر زر بانوی دلیر. نام وی در بزرونامه و بهمن نامه بسیار آمده است. یکی از مشهور ترین حکایت های او نبرد سگانه فرامرز، رستم وباننو گشنسب است که در هنگام کشتی پهلوانان را به خاک می افکند، دلیری این بانوی ایرانی مشهور است.
او منظومه ای نیز بنام خود دارد که هم اکنون نسخه ای از آن در کتابخانه ملی پارسی و در کتابخانه ملی بریتانیا موجود است.
 
منیژه:
 
دختر افراسیاب که بیژن سردار معروف ایرانی دلباخته او گردید و به بند اسارت افراسیاب افتاد و به دستور افراسیاب او را به چاهی که به همین نام معروف است انداختند تا سرانجام رستم که خود را به صورت بازرگانی درآورده بود توانست او را نجات بخشد.