من نمیخوام زن بشم!!!!!

قایی از رفتن روزانه به سر کار خسته شده بود در حالیکه خانمش هر روز در خانه بود.
او می خواست زنش ببیند برای او در بیرون چه می گذرد.
بنابر این دعا کرد:
خدای عزیز :من هر روز سر کار می روم و 8 ساعت بیرونم در حالیکه خانمم فقط
در خانه می ماندمن می خواهم او بداند برای من چه می گذرد؟
بنابراین لطفا اجازه بدین برای یک روز هم که شده ما جای همدیگه باشیم.
خداوند با معرفت بی انتهایش آرزوی این مرد را برآورد کرد .
صبح روز بعد مرد با اعتماد کامل همچون یک زن از خواب بیدار شد و برای
همسرش صبحانه آماده کرد بچه هارو بیدا کرد و لباسهای مدرسه شونو اماده
کرد براشون صبحانه داد ناهارشان را تو کوله پشتی شون گذاشت و به مدرسه
برد.
خانه رو جارو کرد, برای گرفتن سپرده به بانک رفت به بقالی رفت جای خواب
(کجاوهء)گربه هارو تمیز کرد سگ رو حمام دادو ساعت یک بعد از ظهر بود و او
عجله داشت برای درست کردن رختخوابها -به کار انداختن لباسشویی-جارو و گرد
گیری -وتی کشیدن آشپز خانه-رفتن به مدرسه برای آوردن بچه ها و سرو کله
زدن با آنها در راه منزل-آماده کردن شیر و خوردنیها و گرفتن برنامهءبچه
ها برای کار خانه -اتو کشی و مرتب کردن میز غذا خوری نگاه کردن تلویزیون
حین اتو کشی در ساعت 4:30 بعد از ظهر و………… ……… …..(از
ذکر انجام بقیه کارها فاکتور گیری شد.(
در ساعت 9:00 او از یک کار طاقت فرسای روزانه خسته شده بود او به رختخواب
رفت در حالیکه باید رضایت ………
صبح روز بعد بلافاصله قبل از بیدار شدن از خواب گفت :
خدایا :من چه فکری می کردم من سخت در اشتباه بودم برای غبطه خوردن به
موندن زنم در منزل روزانه
لطفا ولطفا اجازه بده من به حالت اول خود برگردم.
خداوند با معرفت لامتناهی خود جواب داد:
پسرم من احساس می کنم تو درست را یاد گرفتی و خوشحالم که می خواهی به
شرایط خودت برگردی ولی تو فقط مجبوری 9 ماه صبر کنی زیرا تو دیشب حامله
شدی!

داستان شنل قرمزی

 

 یه روز مادر شنل قرمزی رو به دخترش کرد و گفت :
 عزیزم چند روزه مادر بزرگت مبایلشو جواب نمیده . هرچی SMS هم براش میزنم
 باز جواب نمیده . online هم نشده چند روزه . نگرانشم .
 چندتا پیتزا بخر با یه اکانت ماهانه براش ببر . ببین حالش چطوره .
 شنل قرمزی گفت : مامی امروز نمیتونم .
 قراره با پسر شجاع و دوست دخترش خانوم کوچولو و خرس مهربون بریم دیزین اسکی .
 مادرش گفت : یا با زبون خوش میری . یا میدمت دست داداشت گوریل انگوری لهت کنه .
 شنل قرمزی گفت : حیف که بهشت زیر پاتونه . باشه میرم .
 فقط خواستین برین بهشت کفش پاشنه بلند نپوشین .
 مادرش گفت : زود برگرد . قراره خانواده دکتر ارنست بیان.
 می خوان ازت خاستگاری کنن واسه پسرشون .
 شنل قرمزی گفت : من که گفتم از این پسر لوس دکتر خوشم نمیاد .
 یا رابین هود یا هیچ کس . فقط اون و می خوام .
 شنل قرمزی با پژوی ۲۰۶ آلبالوئی که تازه خریده از خونه خارج میشه .
 بین راه حنا دختری در مزرعه رو میبینه .
 شنل قرمزی: حنا کجا میری ؟؟؟
 حنا : وقت آرایشگاه دارم . امشب یوگی و دوستان پارتی دعوتم کردن .
 شنل قرمزی: ای نا کس حالا تنها میپری دیگه !!
 حنا : تو پارتی قبلی که بچه های مدرسه آلپ گرفته بودن امل بازی در آوردی .
 بهت گفتن شب بمون گفتی مامانم نگران میشه . بچه ها شاکی شدن دعوتت
 نکردن .
 شنل قرمزی: حتما اون دختره ایکبری سیندرلا هم هست ؟؟؟
 حنا : آره با لوک خوشانس میان .
 شنل قرمزی: برو دختره …………………………………….
 ( به علت به کار بردن الفاظ رکیک غیر قابل پخش بود )
 شنل قرمزی یه تک آف میکنه و به راهش ادامه میده .
 پشت چراغ قرمز چشمش به نل می خوره !!!!!
 ماشینا جلوش نگه میداشتن اما به توافق نمی رسیدن و می رفتن .
 میره جلو سوارش میکنه .
 شنل قرمزی : تو که دختر خوبی بودی نل !!!!!
 نل : ای خواهر . دست رو دلم نذار که خونه .
 با اون مرتیکه …… راه افتادیم دنبال ننه فلان فلان شدمون .
 شنل قرمزی: اون که هاج زنبور عسل بود .
 نل : حالا گیر نده . وسط راه بابا مون چشمش خورد به مادر پرین رفت گرفتش .
 این دختره پرین هم با ما نساخت ما رو از خونه انداختن بیرون .
 زندگی هم که خرج داره . نمیشه گشنه موند .
 شنل قرمزی : نگاه کن اون رابین هود نیست ؟؟؟؟ کیف اون زن رو قاپید .
 نل : آره خودشه . مگه خبر نداشتی ؟ چند ساله زده تو کاره کیف قاپی .
 جان کوچولو و بقیه بچه ها هم قالپاق و ضبط بلند میکنن .
 شنل قرمزی : عجب !!!!!!!!!!!!!!
 نل : اون دوتا رو هم ببین پت و مت هستن . سر چها راه دارن شیشه ماشین پاک
 می کنن .
 دخترک کبریت فروش هم چهار راه پائینی داره آدامس میفروشه .
 شنل قرمزی : چرا بچه ها به این حال و روز افتادن ؟؟؟؟
 نل : به خودت نگاه نکن . مادرت رفت زن آقای پتیول شد .
 بچه مایه دار شدی . بقیه همه بد بخت شدن .
 بچه های این دوره و زمونه نمی فهمن کارتون چیه .
 شخصیتهای محبوبشون شدن دیجیمون ها دیگه با حنا و نل و یوگی و خانواده
 دکتر ارنست حال نمی کنن .
 

خیانت مطبوع

 
 
 
جک و دوستش باب تصمیم می گیرندبرای تعطیلات به اسکی برند. با همدیگه رخت و خوراک و چیزهای دیگرشان را بار ماشین جک می کنند و به سوی پیست اسکی راه می افتند
پس از دو سه ساعت رانندگی ، توفان و برف و بوران شدیدی جاده را در بر گرفت چراغ خانه ای را از دور می بینند و تصمیم می گیرند شب را آنجا بمانند تا توفان آرام شود و آنها بتوانند به راه خود ادامه دهند
هنگامی که نزدیکتر می شوند می بینند که آن خانه در واقع کاخیست بسیار بزرگ و زیبا که درون کشتزار پهناوریست و دارای استبلی پر ازاسب و آن دورتر از خانه هم طویله ای با صدها گاو و گوسفند است
زنی بسیار زیبا در را باز می کند. مردان که محو زیبایی زن صاحبخانه شده بودند، توضیح می دهند که چگونه در راه گرفتار توفان شده اند و اگر خانم خانه بپذیرد شب را آنجا سر کنند تا صبح به راهشان ادامه دهند.
زن جذاب با صدایی دلنشین گفت: همانطور که می بینید من در این کاخ بزرگ تنها هستم ، اما مساله این است که من به تازگی بیوه شده ام و اگر شما را به خانه راه دهم از فردا همسایه ها بدگویی و شایعه پراکنی را آغاز می کنند
جک پاسخ داد: نگران نباشید، برای این که چنین مساله ای پیش نیاید ما می تونیم در استبل بخوابیم. سحرگاه هم اگر هوا خوب شده باشد بدون بیدار کردن شما راه خود را به طرف پیست اسکی ادامه خواهیم داد
زن صاحبخانه می پذیرد و آن دو مرد به استبل می روند و شب را به صبح می رسانند بامداد هم چون هوا خوب شده بود راه می افتند
———— ——— ——— ——
حدود نه ماه بعد جک نامه ای از یک دادگاه دریافت می کند در آغاز نمی تواند نام و نشانیهایی که در نامه نوشته بود را به یاد آورد اما سر انجام پس از کمی فشار به حافظه می فهمد که نامه دادگاه درباره همان زن جذاب صاحبخانه ای است که یک شب توفانی به آنها پناه داده بود .
پس از خواندن نامه با سرگردانی و شگفت زده به سوی دوستش باب رفت و پرسید: باب، یادت میاد اون شب زمستانی که در راه پیست اسکی گرفتار توفان شدیم و به خانه ی آن زن زیبا و تنها رفتیم؟
باب پاسخ داد: بله
جک گفت: یادته که ما در استبل و در میان بو و پشگل اسب و قاطر خوابیدیم تا پشت سر زن صاحبخانه حرف و حدیثی در نیاید؟
باب این بار با صدایی لرزانتر پاسخ داد: آره.. یادمه
جک پرسید: آیا ممکنه شما نیمه شب تصادفی به درون کاخ رفته باشید و تصادفی سری به آن زن زده باشید؟
باب سر به زیر انداخت و گفت: من … بله…من…
جک که حالا دیگر به همه چیز پی برده بود پرسید: باب ! پس تو … تو تو اون حال و هوا و عشق و حال خودت رو جک معرفی کرده ای؟؟…تا من .. بهترین دوستت را ..
جک دیگر از شدت هیجان نمی توانست ادامه دهد… ، باب که از شرم و ناراحتی سرخ شده بود گفت .. جک… من می تونم توضیح
بدم.. ما کله مون گرم بود و من فقط می خواستم .. فقط…حالا چی شده مگه؟
.
.
.
.
.
جک احضاریه دادگاه را نشان داد و گفت: اون زن طفلک به تازگی مرده و همه چیزش را برای من به ارث گذاشته !!!
 
 
 
 
 
 
 

با 25 روش خانه خود را دلنشین تر نمائید

 

 

 

با 25 روش خانه خود را دلنشین تر نمائید

http://www.mobin-group.com/image/reg/images/685home-makeover-furniture_resize.jpg

 

1. عکس های‌ خانوادگی‌ خود را در آلبوم ها انباشته‌ نکنید. از یک‌ قاب ‌عکس بزرگ‌ خالی‌ یا یک آیینه‌ استفاده‌ کنید و تعدادی‌ از آنها را با سنجاق‌ به‌ قاب‌ وصل‌ نمایید.

2. قفسه‌های‌ کتاب‌ فقط‌ برای‌ کتاب ها نیستند! بلکه‌ می‌ توانیم آنها را با هر شی دیگری‌ که‌ دوست‌ داریم، به خصوص‌ ظروف‌ سفالی‌ و چوبی‌ تزیین ‌کنیم .

3. از پارچه‌ های‌ رنگی‌ ندوخته‌ و بلند ، یا روسری‌ به‌ جای‌ پرده‌ استفاده‌ نمایید و آنها را بر روی‌ میله‌ بیندازید.

4. یک‌ جام‌ ورزشی‌ یا یک‌ یخدان، می ‌تواند کار یک‌ گلدان‌ را برای‌ شما انجام‌ دهد.

5. یک‌ چهار پایه‌ چوبی‌ قدیمی‌ را می‌ توانیم کنار مبل‌ نشیمن‌ برای‌ گذاشتن‌ کتاب هایی‌ که‌ می‌ خوانیم ، قرار دهیم.

هر خانه‌ ای‌ را می ‌توان‌ با تزیین‌ صحیحِ‌ مبلمان‌ ، گرم‌ و زیبا کرد جایی‌ که‌ بتوان‌ با غرور آن را خانه نامید.

 

اتاق نشیمن‌

6 . اسباب‌ و وسایل‌ اتاق‌ نشیمن‌ خود را در فاصله‌ های‌ نزدیک‌ به‌ هم‌ قرار دهید تا صمیمی ‌تر جلوه‌ کند.

7. گاهی‌ می ‌توان‌ از پارچه‌هایی‌ که‌ در منزل‌ است‌ به‌ جای‌ روکش‌ مبل‌ راحتی‌ استفاده‌ کرد تا تغییری‌ در نمای‌ آن‌ داده‌ شود. کافی‌ است‌ آن‌ را روی‌ مبل‌ پهن‌ کنید و گوشه‌ های‌ آن‌ را لابه‌لای‌ درزها فرو برید.

8 . می ‌توانید تعدادی‌ شمع ‌ در اشکال ‌مختلف‌ را جمع ‌آوری‌ کنید و کنار پنجره‌ قرار دهید.

9 . می‌ توانید روی‌ یک‌ تاقچه‌ را پر از مجسمه‌ های‌ کوچولوی‌ زیبا یا بشقاب‌های‌ قدیمی‌ کنید.

نور صحیح‌

10 . دقت‌ کنید پرده‌ها در صورت‌ لزوم‌ به‌ گونه‌ای‌ انتخاب‌ شوند که‌ قابلیت‌ ورود نور به‌ اتاق‌ را دارا باشند.

11 . می‌توان‌ پایهِ چراغ‌ رومیزی‌ را هر از گاهی ‌با تغییر رنگ ، نو و جدید ساخت.

12 .از روبان ، پارچه‌ یا تور می‌ توانید برای‌ تغییر مدل ‌کلاهک چراغ‌ رومیزی‌ استفاده‌ کنید.

13 . از کلاهک‌هایی‌ استفاده‌ نمایید که‌ در پایین‌ عرض‌ زیادتری‌ دارند، تا نور به‌ طرف‌ پایین‌ بیشتر تابانده‌ شود و فضایی‌ گرم‌ و لطیف‌ ایجاد گردد.

14 . می ‌توانید با چسباندن‌ کاغذهای طرح و نقش‌ ‌دار روی‌ کلاهک ، فضایی‌ متفاوت‌ خلق‌ کنید.

پرده‌ها

15 . میله‌ پرده‌های‌ کهنه‌ و قدیمی‌ را می ‌توان‌ با اسپری‌ طلایی‌ و نقره ‌ای‌ دوباره‌ رنگ ‌زد.

16 . می‌ توان‌ از روبان های‌ ساده‌ همراه‌ پارچه‌ها و تورهای‌ رنگی‌ جهت‌ جمع‌ آوری‌ پرده‌ استفاده‌ نمود.

17 . می‌ توان‌ از یک شاخه درشت خیلی‌ ساده ، به‌ عنوان‌ میله‌ پرده‌ استفاده‌ کرد.

18 . استفاده‌ از چندین‌ تخته‌ پرده‌ می‌ تواند ، شکل‌ اتاق‌ را دگرگون‌ سازد، وال
ان ها یا آویزهای‌ سادهِ پارچه‌ ای‌ به‌ این‌ امر کمک‌ می‌ کند.

19 . پارچه‌ های‌ ساده‌ را می‌ توان‌ با نوارهایی‌ از پارچه‌های ‌رنگی ‌به‌ پرده‌هایی‌ زیبا تبدیل‌ کرد.

بالشتک ها

20 . به عنوان‌ یک‌ تغییر کوچک، می‌ توانید با دامن هایی‌ که‌ دیگر استفاده‌ ندارد، بالشتک ها و کوسن ها را روکش کنید.

21 . چند عدد کوسن‌ را پایین‌ مبل‌ روی‌ فرش‌ قرار دهید تا هنگام‌ خستگی‌ به‌ آن‌ لم‌ دهید.

22 . بالشتک‌ اتاق‌ خود را می‌ توانید ، با تکه ‌دوزی‌ یا برودری‌ که‌ به‌ شکل‌ اسم‌ فرزندتان‌ باشد، زیبا سازید.


رومیزی‌

23 . یک‌ تکه ‌دوزی‌ زیبا می ‌تواند روکشی‌ خوب‌ برای‌ میز کنار مبل‌ باشد. به‌ علاوه‌ آنچه‌ را که‌ در زیر آن‌ می‌ گذارید ، مخفی‌ می‌ کند.

24 . تکه‌ پارچه‌های‌ کوچک‌ را می‌ توان‌ به‌ عنوان‌ وسط‌ میزی‌ استفاده‌ کرد.

25 . میز وسط‌ اتاق‌ را با یکی‌ از روسری های ‌بزرگ‌ و پر از رنگ‌ خود آرایش‌ دهید.

26 . گاهی‌ می ‌توان‌ میوه‌ها را به‌ این‌ گونه‌ نیز چید.


 

الگوی شما در زندگیتان کیست؟

الگوی شما در زندگیتان کیست؟
 
 
 
 
 
تحقیقات اخیر دانشمندان حاکی از آن است که مغز انسان از روابط ریاضی برای ذخیره علایق و احساسات استفاده می کند.
 
 
 
بدون نگاه کردن به جواب ها این تست را انجام دهید.            
 
 
 
1- یک عدد از ۱ تا ۹ انتخاب کنید.
 
2- آنرا در عدد ۳ ضرب کنید.
 
3- حاصل را بعلاوه ۳ کنید.
 
4- دوباره حاصل را در ۳ ضرب کنید.
 
5-یک عدد ۲ یا ۳ رقمی بدست آورده اید.
 
6-ارقام عدد خود را با هم جمع کنید (مثلا اگر  عددتان ۱۸ است ۱ را با ۸ جمع کنید)
.
. 
.
.
.
.
.
.
. 
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
حالا با توجه به عدد بدست آمده و لیست زیر ، ببینید الگوی شما در زندگیتان کیست.
 
 
 
 
 
1- انیشتین
 
2- نلسون ماندلا
 
3- جاکوب زوما
 
4- محمد علی کلی
 
5- تام کروز
 
6- بیل گیتس
 
7- گاندی
 
8- براد پیت
 
9-  محمود احمدی نژاد
 
10-باراک اوباما
 
 
 
می دونم ، می دونم چه حال داری …
 
اون یه تاثیر خاصی روی مردم داره …
 
یه روز هم تو می تونی مثل اون بشی …
 
باور کن !
 
اوه راستی …
 
اینقدر عددهای متفاوت رو هی امتحان نکن …
 
باهاش کنار بیا …
 
ظاهرا اون الگوی زندگی توست.
 
 
 
ولی حقیقت اینه که هر عددی رو انتخاب کنی جوابش محمود احمدی نژاده میگی نه؟ امتحان کن