دانشگاه بریتیش کلمبیا در ونکوور کانادا

Miadgah Group

 

 

دانشگاه بریتیش کلمبیا از بهترین و بزرگترین دانشگاه‌های کاناداست که در شهر زیبای ونکوور واقع شده است.

این دانشگاه که در سال ۱۹۰۶ میلادی تاسیس شده است با مرکز شهر ونکوور ۱۰ کیلومتر فاصله دارد. دانشگاه بریتیش کلمبیا حدود ۴۴٫۰۰۰ نفر دانشجو دارد که از این تعداد حدود ۳۶٫۰۰۰ نفر دانشجویان مقطع کارشناسی و مابقی دانشجویان مقاطع بالاتر از کارشناسی هستند.


دانشگاه بریتیش کلمبیا (انگلیسی:University of British Columbia یا UBC به صورت خلاصه) در پوینت گری در شهر ونکوور، از استان بریتیش کلمبیای کانادا واقع است.

 مکان آن از مرکزشهر ۲۰ دقیقه فاصله دارد، و در همسایگی بسیاری از دریاکنارهای محلی است. دریاکنار رک، از بزرگ‌ترین دریاکنارهای پوشش به اختیار جهان، از این جمله‌اند. پارک منطقه‌ای پاسیفیک اسپیریت با مساحت ۷٫۶۳ کیلومترمربع مانند کمربند سبزی میان شهر و پردیس دانشگاه عمل می‌کند. در عین حال، تصویر کوه‌های پوشیده از درخت به شمال و اقیانوس ‌آرام به غرب، دیدگاه ناحیه را تشکیل می‌دهند.

 

 

 تماشاگران را ببینید و لذت ببرید| Miadgah Group |دانشگاه بریتیش کلمبیا در ونکوور

 

مساحت پردیس دانشگاه ۱٫۷۲ کیلومترمربع است و ساختمان‌های آن ۱٬۰۹۱٬۹۹۷ مترمربع را اشغال می‌کنند. کادر تدریسی تمام‌وقت دانشگاه و دیگر کارکنان تمام‌وقت آن به ترتیب ۳٬۱۶۷ و ۴٬۶۱۲ نفر هستند. دانش‌جویان آن در دوره کارشناسی ۳۳٬۵۵۶، در دوره‌های کارشناسی ارشد و بالاتر ۷٬۳۷۹ و فارغ التحصیلان آن بیش از ۱۸۰٬۰۰۰ نفر از ۱۲۰ کشور دنیا هستند.

رئیس کنونی دانشگاه مارتا پایپر است (داده‌های ۲۰۰۳). در ۲۰۰۴ دانشگاه بریتیش کلمبیا در مراسمی به شیرین عبادی به همراه دزموند توتو و دالای لامای چهاردهم دکترای افتخاری اهدا کرد.

 

با وجود اینکه اولین کلاس آموزشی این دانشگاه در سال 1915 تشکیل شد، بسیاری معتقدند دانشگاه UBC در اوایل قرن بیستم احداث شده است. این دانشگاه دو پردیس اصلی دارد که یکی در مرکز شهر ونکوور و دیگری در منطقه کولونا واقع شده‌اند. دانشگاه بریتیش کلمبیا در سال 2008 به‌عنوان دومین دانشگاه برتر کانادا و بیست و هفتمین دانشگاه معتبر جهان معرفی شد. این دانشگاه رقابت نزدیکی با دیگر دانشگاه برتر کانادایی، یعنی دانشگاه تورنتو دارد. یکی از افتخارات مدیران و دانشجویان دانشگاه بریتیش کلمبیا، کسب رتبه چهاردهم برای علوم اجتماعی در جهان در سال 2008 است.

 

 تماشاگران را ببینید و لذت ببرید| Miadgah Group |دانشگاه بریتیش کلمبیا در ونکوور

 

از آنجا که دانشگاه UBC، یک دانشگاه تحقیقاتی است و امور آموزش و تدریس بدون تحقیق، چه برای دانشجویان و چه برای اساتید بی‌اعتبار است، تمام اعضای این دانشگاه، اهمیت بسیاری برای تحقیق قائلند. همچنین، با توجه به اینکه دانشجویان و محققان در هر مقطع تحصیلی که باشند، برای ارائه یک تحقیق دقیق و قابل قبول به منابع علمی معتبری جز اینترنت احتیاج دارند، کتابخانه دانشگاه UBC در طول سالیان، توسعه چشمگیری یافته است. امروز، این کتابخانه، بیش از 7/4 میلیون جلد کتاب دارد. این کتابخانه پس از کتابخانه ملی کانادا،
دومین کتابخانه بزرگ این کشور است. همچنین، در کتابخانه دانشگاه بریتیش کلمبیا، علاوه بر کتاب‌های تخصصی هر رشته، کتب مرجع و نسخه‌های خطی و قدیمی، چند هزار ژورنال علمی، پایان‌نامه و کتاب الکترونیک نیز نگهداری می‌شود.

دانشگاه بریتیش کلمبیای کانادا، در سال 2008، صد ساله شد. در طول این یک قرن که از تاریخ احداث دانشگاه UBC می‌گذرد، مدیران و سیاست‌گذاران دانشگاه با تاکید بر کار تحقیقاتی و تربیت نیروی متخصص در تمام حوزه‌های علمی، مدیریتی و فرهنگی، کوشیده‌اند به یکی از قطب‌های اصلی علمی، نه تنها در کانادا بلکه در جهان تبدیل شوند. به همین دلیل، ‌یکی از اهداف اصلی این مدیران، فراهم آوردن بهترین شرایط کار و تحصیل و تحقیق برای دانشجویان، اساتید و کارمندان در فضایی استوار بر کیفیت، برابری و احترام متقابل است. یکی دیگر از افتخارات مدیران دانشگاه بریتیش کلمبیا، تربیت متخصصانی مسئول با قدرت تصمیم‌گیری و عمل در مواقع بحران و مهارت‌های علمی و اجتماعی بسیار است. فارغ‌التحصیلان دانشگاه بریتیش کلمبیا، در هر مقطعی که باشند با تکیه بر دانش مدرن و شخصیت استوار خود، در هر حوزه‌ای که فعالیت کنند، در میان بهترین‌ها قرار می‌گیرند. دانشگاه بریتیش کلمبیا پانزده دانشکده دارد که عبارتند از: دانشکده علوم کاربردی، هنر، مدرسه تجارت سوئدر، تحصیلات تکمیلی، دندان‌پزشکی، معلمی، جنگل‌داری، کارشناسی‌ارشد بهداشت، مطالعات میان‌رشته‌ای، زمین و سیستم‌های غذایی، حقوق، پزشکی، علوم داروسازی و علوم. علاوه بر این دانشکده‌ها، چند مدرسه تخصصی مرکز تحقیقاتی و کالج نیز در این دانشگاه وجود دارند. همچنین، کانون فارغ‌التحصیلان دانشگاه بریتیش  کلمبیا و خوابگاه‌های دانشجویی نیز از دیگر بخش‌های دانشگاه UBC به‌حساب می‌آیند.

 

 

 تماشاگران را ببینید و لذت ببرید| Miadgah Group |دانشگاه بریتیش کلمبیا در ونکوور

 

علاوه بر دانشکده‌‌ها و دیگر قسمت‌هایی که مستقیما تحت نام دانشگاه بریتیش کلمبیا فعالیت می‌کنند، باغ‌های تحقیقاتی و موزه‌هایی نیز وجود دارند که بخشی از بدنه اصلی دانشگاه به‌حساب می‌آیند. باغ گیاه‌شناسی UBC و مرکز تحقیقاتی گیاهان یکی از این باغ‌های تخصصی است. در این باغ آموزشی، 8 هزار گونه متفاوت گیاهی وجود دارد که مرکز اصلی تحقیق و پژوهش در حوزه گیاه‌شناسی در این دانشگاه به حساب می‌آید.

یکی دیگر از این باغ‌ها که برای گرامی‌داشت یکی از اساتید دانشگاه بریتیش کلمبیا ساخته شده است، باغ یادبود نیتوبه است. در این باغ، نمونه‌های گیاهی بسیار زیبایی از درختان ژاپنی دیده می‌شود. علاوه بر این باغ‌ها، چند موزه و چند گالری نمایش آثار هنری نیز در گوشه و کنار پردیس‌های دانشگاه بریتیش کلمبیا وجود دارند که از میان آن‌ها می‌توان به موزه زمین، گالری هنری موریس و هلن بکلین و موزه مردم‌شناسی دانشگاه UBC اشاره کرد.

یکی از نکات جالب درباره دانشگاه بریتیش کلمبیا، هزینه پایین تحصیل در مقطع کارشناسی‌ارشد است. هزینه هر سال تحصیلی در دانشگاه UBC، حدود 2 هزار دلار کاناداست. البته در سال 2008، هزینه‌های تحصیلی، کمی افزایش یافت. اما با این حال، هزینه تحصیلی در دانشگاه UBC از تمام دانشگاه‌های کانادا پایین‌تر است.

 

 

 تماشاگران را ببینید و لذت ببرید| Miadgah Group |دانشگاه بریتیش کلمبیا در ونکوور

دانشگاه بریتیش کلمبیای کانادا در سال 2008، با بودجه حدود 03/1 میلیارد دلار در میان دانشگاه‌های پرهزینه کانادا بود. این دانشگاه، بیش از 39 هزار دانشجو دارد که در دو پردیس آن مشغول تحصیلند. همچنین 7 هزار و 719 نفر نیز در مقاطع کارشناسی‌ارشد یا بالاتر تحصیل می‌کنند. دانشگاه UBC، 3 هزار و 167 استاد تمام‌وقت و 4 هزار و 612 کارمند دارد. یکی دیگر از نکات منحصربه‌فرد درباره دانشگاه بریتیش کلمبیا، علاقه دانشجویان خارجی برای تحصیل در آن است. این دانشگاه، حدود 180 هزار فارغ‌التحصیل خارجی دارد که از 120 کشور جهان برای تحصیل به این دانشگاه آمده‌اند. این رقم، نشان‌دهنده کیفیت بالای آموزش، امکانات مناسب برای دانشجویان و اعتبار بین‌المللی دانشگاه بریتیش کلمبیا، فراتر از مرزهای گسترده کاناداست.
آدرس وبسایت دانشگاه بریتیش کلمبیا : http://www.ubc. ca 
بریتیش کلمبیا: جواهر اقیانوس آرام
 

 ت
</p>
			
					</div><!-- .entry-content -->
	</div>
</article><!-- #post-## -->
			
				
<article id=

هرگز زود قضاوت نکن!

 
 
 
مرد مسنی به همراه پسر ۲۵ ساله‌اش در قطار نشسته بود. در حالی که مسافران در صندلی‌های خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد.
 
 
 
به محض شروع حرکت قطار پسر ۲۵ ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و هیجان شد. دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس می‌کرد فریاد زد: پدر نگاه کن درخت‌ها حرکت می‌کنن. مرد مسن با لبخندی هیجان پسرش را تحسین کرد.
 
 
 
کنار مرد جوان، زوج جوانی نشسته بودند که حرف‌های پدر و پسر را می‌شنیدند و از حرکات پسر جوان که مانند یک کودک ۵ ساله رفتار می‌کرد، متعجب شده بودند.
 
ناگهان جوان دوباره با هیجان فریاد زد: پدر نگاه کن دریاچه، حیوانات و ابرها با قطار حرکت می‌کنند.
 
 
 
زوج جوان پسر را با دلسوزی نگاه می‌کردند.
 
باران شروع شد چند قطره روی دست مرد جوان چکید.
 
او با لذت آن را لمس کرد و چشم‌هایش را بست و دوباره فریاد زد: پدر نگاه کن باران می‌بارد،‌ آب روی من چکید.
 
 
 
زوج جوان دیگر طاقت نیاورند و از مرد مسن پرسیدند: ‌چرا شما برای مداوای پسرتان به پزشک مراجعه نمی‌کنید؟
 
 
 
مرد مسن گفت: ما همین الان از بیمارستان بر می‌گردیم. امروز پسر من برای اولین بار در زندگی می‌تواند ببیند
 
 

ساعت چنده؟؟

 
 
مرد جوان: ببخشید آقا میشه بگین ساعت چنده؟؟
پیرمرد: معلومه که نه.
– چرا آقا…مگه چی ازتون کم میشه اگه به من ساعت رو بگین؟؟
– یه چیزایی کم میشه…و اگه به تو ساعت رو بگم به ضررم میشه.
– ولی آقا آخه میشه به من بگین چه جوری؟؟
– ببین اگه من به تو ساعت رو بگم مسلما تو از من تشکر می کنی و شاید فردا دوباره از من ساعت رو بپرسی نه؟؟
– خوب…آره امکان داره.
– امکانش هم هست که ما دو سه بار یا بیش تر باز هم همدیگه رو ملاقات کنیم و تو از من اسم و آدرسم رو هم بپرسی.
– خوب…آره این هم امکان داره.
– یه روزی شاید بیای خونه من و بگی داشتم از این دور و ورا رد می شدم گفتم یه سری به شما بزنم و منم بهت تعارف کنم بیای تو تا یه چایی با هم بخوریم و بعد این تعارف و ادبی که من به جا آوردم باعث بشه که تو دوباره بیای دیدن من و در اون زمانه که میگی به به چه چایی خوش طعمی و بپرسی که کی اونو درست کرده.
– آره ممکنه.
– بعدش من به تو میگم که دخترم چایی رو درست کرده و در اون زمان هست که باید دختر خوشگل و جوونم رو به تو معرفی کنم و تو هم از دختر من خوشت بیاد.
– لبخندی بر لب مرد جوان نشست.
– در این زمان هست که تو هی می خوای بیای و دختر منو ملاقات کنی و ازش می خوای باهات قرار بذاره و یا این که با هم برین سینما.
 
– مرد جوان از تجسم این موضوع باز هم لبخند زد.
– دختر من هم کم کم به تو علاقمند میشه و همیشه چشم انتظارته که بیای و پس از ملاقات های مکرر تو هم عاشقش میشی و ازش درخواست می کنی که باهات ازدواج کنه.
– مرد جوان دوباره لبخند زد.
– یه روزی هر دوتاتون میایین پیش من و به عشقتون اعتراف می کنین و از من واسه عروسیتون اجازه می خواین
– اوه بله…حتما و تبسمی بر لبانش نشست.
– پیرمرد با عصبانیت به مرد جوان گفت: من هیچ وقت اجازه نمیدم که دختر دسته گلم با آدمی مثل تو که حتی یه ساعت مچی هم نداره ازدواج کنه…می فهمی؟ و با عصبانیت دور شد!