امروز روز خیلی سختی بود ، بسیار سخت و بسیار اذیت کننده.
اصلا پیش بینی چنین شرایطی رو نمیتونستم داشته باشم و توصیه میکنم حتما این شرایط رو زیر نظر مربی انجام بدین.
اول که برنامه هفته گذشته رو مرور کردیم و دکتر توصیه هایی داشتندو برنامه غذایی هفته چهارم رو بهم تاکید کرد که توی جزوه هم اومده و پرهیزهایی دادند.
بعد در خصوص کنجال و مزایای آن صحبت کردیم و طبق قرار هفته قبل من ناشتا سر کلاس بودم و گفتند که آنرا در این جلسه تمرین میکنیم.
قبل از کنجال قرار شد صفحه مخصوص استاد را امتحان کنیم و من هیچ شناختی از آن نداشتم و خیلی عادی نسبت به آن فکر میکردم اصلا آمادگی این همه سرایط سخت را نداشتم.
یک صفحه مشکی بود که روی آن صفحه های بسیار کوچکی بود آنرا جلوی خودم گذاشتم و قرار شد روی آن بروم و سرپا بایستم. چشمتان روز بد نبیند ، چون نمیدونستم چی هست واقعا شوکه شدم. اون صفحه سفید یک سری پایه کوتاه بود مثل میخ که باید روی آن بیاستیم واقعا درد داشت ولی دکتر تاکید میکرد که بهیچ عنوان حرکت نکنم و با آرامش وایستم.
دقایق بسیار سخت و ددناکی بود و راستش خیلی هم داد زدم ولی حدود 5 دقیقه وایستادم و آخر سر در حالی که داشتم میافتادم استاد منو آورد پایین و واقعا سخت بود ولی الان که فکر میکنم میبینم که باز هم میخوام امتخانش کنم.
بعد از مدیتیشن نوبت به کنجال رسید ، اول استاد یک پارچ آب ولرم و نمک را بمن داد که با لیوان بخورم و خوردن آن بسیار وحشتناک بود و حس خوردن آب دریارو داشت و بعد از خوردن کل پارچ چند حرکت آسانا نوبت به برگرداندن کل اون آب و نمک شد.
آن هم باید ته حلق را با دو انگشت لمس می کردم و کل اون آب را برگردانم.
امروز روز وحشتناک و دردناکی بود و بعد از کلاس هم درد پا داشتم و هم چشمهام وحشتناک درد میکرد.
باشد که رستگار شویم