دیدگاه‌ها برای: یادش گرامی باد https://masiha.ir/blog/masiha/6141 اي آدمها كه بر ساحل نشسته ايد...! Sun, 03 Nov 2019 10:56:55 +0000 hourly 1 https://wordpress.org/?v=6.4.4 توسط: سحر https://masiha.ir/blog/masiha/6141#comment-4659 Thu, 21 Apr 2011 08:24:08 +0000 https://masiha.ir/blog/masiha/6141#comment-4659 بازهم میشه روزهای خوب داشت..
باز هم میشه خاطرات خوب داشت…
فقط کافیه کمی از این زندگی ماشینی دور بشین…
اگه رفتین جای منم خالی کنین…

مسیحا:
شاید
شاید
شاید
به روی چشم خواهر

]]>
توسط: مرحومه مغفوره https://masiha.ir/blog/masiha/6141#comment-4644 Sun, 17 Apr 2011 16:43:30 +0000 https://masiha.ir/blog/masiha/6141#comment-4644 🙁

مسیحا:
خوب چرا ؟

]]>
توسط: معماربيكار https://masiha.ir/blog/masiha/6141#comment-4641 Sun, 17 Apr 2011 14:38:08 +0000 https://masiha.ir/blog/masiha/6141#comment-4641 سیل رو یادت رفت بگی،از اونروز به بعد “سیل”هم به دایره لغاتمون اضافه شد:دی

مسیحا:
بله
بله
بله
منو ببین
بـــــــــــــــــــــــله
سیل بسیار مهمه
این کلمه به زبان بین الملل اضافه شده
حیف که نصیب صاحبش نشده :دی

]]>
توسط: papary https://masiha.ir/blog/masiha/6141#comment-4640 Sun, 17 Apr 2011 08:37:48 +0000 https://masiha.ir/blog/masiha/6141#comment-4640 فقط می تونم بگم یادش بخیر واقعا اونروز. دیشب دوازده شب که شد با خودم گفتم “الان 28 ام هست. یادش بخیر اکبر خوریه پارسال”… کاش بازم زودتر دور هم جمع بشیم و خاطره اونروز رو زنده کنیم.

جا گذاشتن گوشیه تو توی خونه، شماره جدیدت رو ندادن به ماها توسط احسان و گرو کشی کردنش اول صبحی، منتظر احسان موندن حدود یکساعت تو خیابون، آشنا شدن با نفیسه معمار، صاحب رستورانه که از دست ماها شاکی شد و درو محکم بست، انتخاب غذاهامون و دنبال اکبر گشتن، نیمکت توی پارک که دقیقا زیر ایوانی بود که ماها توش نشسته بودیم، دستشویی رفتن ما خانم ها و شاکی شدن اون آقاهه، عکس دست جمعی انداختنمون، فراری دادن اون دختر و پسره که اومده بودن تو ایوانی که ما هم نشسته بودیم، خنده های تو که دلیل بیشتری بود که بخندم، خوردن های علیرضا، پیاده شدن احسان و رفتن دم ماشین علیرضا پشت چراغ قرمز، آهنگ بنیامین و هنگامه گوش دادن تو ماشین تو، تو آزادی نفیسه و آرام رو دوباره دیدن و خیلی چیزای دیگه برام زنده شد.
هنوزم که هنوزه، وقتی اون عکس رو میبینم کلی انرژی از توش میزنه بیرون و همه اون اتفاق ها و ماجراهارو میتونم به خوبی ببینم و بشنوم. عکسش تو گوشیمه. جز عکس هایی هست که هیچموقع پاکش نمیشه از تو گوشیم.
ممنون که با این پستت همه اون خاطره هارو دوباره برامون زنده کردی.
ممنون که لینکامون رو هم گذاشتی.

مسیحا:
ممنون از همه شما که اون روز رو برای من یک روز خیلی خاص کردین
اون روزها اصلا روزهای خوبی برای من نبود
خدارو شکر 80 تموم شد و 90 با خوبی شروع شده

]]>