دیدگاه‌ها برای: منو کامی (قسمت اول) https://masiha.ir/blog/masiha/59 اي آدمها كه بر ساحل نشسته ايد...! Mon, 12 Jul 2010 12:28:37 +0000 hourly 1 https://wordpress.org/?v=6.8.1 توسط: مسيحا https://masiha.ir/blog/masiha/59/comment-page-3#comment-2579 Sun, 06 Jun 2010 17:58:06 +0000 http://masiha1.wordpress.com/2010/06/05/%d9%85%d9%86%d9%88-%da%a9%d8%a7%d9%85%d9%8a-%d9%82%d8%b3%d9%85%d8%aa-%d8%a7%d9%88%d9%84#comment-2579 لبریز خیلی ذوق زده شدی و سه بار یه کامنتو گذاشتی
خیلی ذوق مردی
نــــــــــــــــــــــــــــــــه؟

]]>
توسط: مسيحا https://masiha.ir/blog/masiha/59/comment-page-3#comment-2580 Sun, 06 Jun 2010 17:56:41 +0000 http://masiha1.wordpress.com/2010/06/05/%d9%85%d9%86%d9%88-%da%a9%d8%a7%d9%85%d9%8a-%d9%82%d8%b3%d9%85%d8%aa-%d8%a7%d9%88%d9%84#comment-2580 آبان جریان چیه ؟
کی قراره بیاد
چی شده
رمزی شدی ؟
درد دندون که نگووووو

]]>
توسط: مسيحا https://masiha.ir/blog/masiha/59/comment-page-3#comment-2581 Sun, 06 Jun 2010 17:55:10 +0000 http://masiha1.wordpress.com/2010/06/05/%d9%85%d9%86%d9%88-%da%a9%d8%a7%d9%85%d9%8a-%d9%82%d8%b3%d9%85%d8%aa-%d8%a7%d9%88%d9%84#comment-2581 یلدا
پس خوش به حال آجیه من
اول داداش کامپیوتری داشت
الان شوهر کامپیوتری
خیلی خوش بحالش میشه
تو که از داداش شانس نیاوردی
یه شوهری بگیر که کامپیوتری باشه
خوبه ؟

]]>
توسط: مسيحا https://masiha.ir/blog/masiha/59/comment-page-3#comment-2582 Sun, 06 Jun 2010 17:54:00 +0000 http://masiha1.wordpress.com/2010/06/05/%d9%85%d9%86%d9%88-%da%a9%d8%a7%d9%85%d9%8a-%d9%82%d8%b3%d9%85%d8%aa-%d8%a7%d9%88%d9%84#comment-2582 معمار این کوچولووو میگه یه ماچ گنده طلبت

]]>
توسط: لبریز https://masiha.ir/blog/masiha/59/comment-page-3#comment-2583 Sun, 06 Jun 2010 06:59:54 +0000 http://masiha1.wordpress.com/2010/06/05/%d9%85%d9%86%d9%88-%da%a9%d8%a7%d9%85%d9%8a-%d9%82%d8%b3%d9%85%d8%aa-%d8%a7%d9%88%d9%84#comment-2583 دقت کردید من راحت تر میتونم براتون کامنت بذارم؟!! اون موقع انگار صفحه ی کامنت هاتون یه جور دیگه بود… انتخاب نمایه میخواست… که هیچ وقت باز نمیشد…
حالا به نظر شما که متخصصید! کار کامی بوده؟!!
🙂

]]>
توسط: لبریز https://masiha.ir/blog/masiha/59/comment-page-3#comment-2584 Sun, 06 Jun 2010 06:59:49 +0000 http://masiha1.wordpress.com/2010/06/05/%d9%85%d9%86%d9%88-%da%a9%d8%a7%d9%85%d9%8a-%d9%82%d8%b3%d9%85%d8%aa-%d8%a7%d9%88%d9%84#comment-2584 دقت کردید من راحت تر میتونم براتون کامنت بذارم؟!! اون موقع انگار صفحه ی کامنت هاتون یه جور دیگه بود… انتخاب نمایه میخواست… که هیچ وقت باز نمیشد…
حالا به نظر شما که متخصصید! کار کامی بوده؟!!
🙂

]]>
توسط: لبریز https://masiha.ir/blog/masiha/59/comment-page-3#comment-2585 Sun, 06 Jun 2010 06:59:47 +0000 http://masiha1.wordpress.com/2010/06/05/%d9%85%d9%86%d9%88-%da%a9%d8%a7%d9%85%d9%8a-%d9%82%d8%b3%d9%85%d8%aa-%d8%a7%d9%88%d9%84#comment-2585 دقت کردید من راحت تر میتونم براتون کامنت بذارم؟!! اون موقع انگار صفحه ی کامنت هاتون یه جور دیگه بود… انتخاب نمایه میخواست… که هیچ وقت باز نمیشد…
حالا به نظر شما که متخصصید! کار کامی بوده؟!!
🙂

]]>
توسط: آبان https://masiha.ir/blog/masiha/59/comment-page-2#comment-2586 Sun, 06 Jun 2010 03:32:57 +0000 http://masiha1.wordpress.com/2010/06/05/%d9%85%d9%86%d9%88-%da%a9%d8%a7%d9%85%d9%8a-%d9%82%d8%b3%d9%85%d8%aa-%d8%a7%d9%88%d9%84#comment-2586 دیرم شده وگرنه داستانتونو میخوندم.
کامنت هارو می بندم که همشونو توی یه جا داشته باشم.نه اینکه هرکودوم یکی دوتا سه تا هفت تا!…. تا!
دلیل خاصی ندارم.
اگه نخوام کسی کامنت بذاره می نویسم.
کسی مزاحمم نشده.ولی همین آقای آراسته و نسی آیس و چندتا از آشنا های دیگه که وبمو دارن ، باعث میشن که نتونم راحت بنویسم!
قطعا منم آدمم خب!!!
راستی ، مزاحم اصلی تازه قراره از امروز بیاد.
هووی مهربونمو میگم.
شاید یه روز تو وبم داستانشو نوشتم.ولی حالا نمیتونم بگم.
مرسی که میای میخونی.واسه درد دندونتم ناراحت شدم. چون خودم کشیدم.
موفق باشی.

]]>
توسط: papary https://masiha.ir/blog/masiha/59/comment-page-2#comment-2587 Sat, 05 Jun 2010 20:06:35 +0000 http://masiha1.wordpress.com/2010/06/05/%d9%85%d9%86%d9%88-%da%a9%d8%a7%d9%85%d9%8a-%d9%82%d8%b3%d9%85%d8%aa-%d8%a7%d9%88%d9%84#comment-2587 اینطوری بگم که الان کلی ذوق کردم دیدم خودت نوشتی. اینطوری نوشتن رو خیلی دوست دارم.

این نیکو با این نوشته هاش همه رو وادار کرده به نوشتن و دوره کردن یه دوره هایی تو زندگیشون.
کاریه که دقیقا منم دارم با خودم کنار میام که انجامش بدم یا نه؟
باز خدارو شکر خاطرات تو خیلی خوبن و از یادآوریشون خوشحالی 🙂

منظورت آتاری نبود؟ چون یه همچین چیزی که نوشتی رو ما داشتیم تو خونمون اما بهش آتاری میگفتیم!!!!

پریدن اطلاعات واقعا ضد حاله. واقعا ضد حال. چند باری سرم اومده بطور خیلی وحشتناکی.
زمانی که منم هنرستان میرفتم با اون فلاپیا کار میکردیم. سی دی اونموقع هنوز نبود. هنوز اون فلاپی هام رو دارم، اطلاعاتی هم که روش بود رو نگهداشتم، دلم نمیاد پاکشون کنم.
یادش بخیر چقدر داس و پی تو و ان یو و ان سی کردن تو مخمون.
ایشالا به اون یکی آرزوت هم میرسی.

]]>
توسط: یلدا https://masiha.ir/blog/masiha/59/comment-page-2#comment-2588 Sat, 05 Jun 2010 19:10:26 +0000 http://masiha1.wordpress.com/2010/06/05/%d9%85%d9%86%d9%88-%da%a9%d8%a7%d9%85%d9%8a-%d9%82%d8%b3%d9%85%d8%aa-%d8%a7%d9%88%d9%84#comment-2588 آی گفتی مسیحا.آی گفتی.هییییییی.هرچی میکشیم ازین کامی صاحاب مررده است.من همیشه ازش بدم اومده.نمیدونم.شاید چون همیشه بیشتر از هرچیز دیگه نیازم رو به یه برادر پررنگ میکرده.همیشه وقتی مطالبم غیبش میزد دلم میخواست یه داداش داشته باشم بیاد کمکم کنه.میدیدم دوستام خودشون فقط میان پای کامی میشینن و حال میکنن اون وقت من بیچاره هی ویندوز نصب کن هی فلان برنامه رو نصب کن.ااااه.دیگه حالم از هرچی erroreبه هم میخوره.
میگم این همه فعالیت کردین بافتنی هم بافتین؟:دی
دومیش چی بود اون وقت؟راستی من آپم.
جوابی هم که به نظرم دادین اصلا نفهمیدم.ببخشیدا
راستی از ضربه گفتین منم بگم؟من یه رمان نوشتم 100صفحه ی اولش رو نوشتم.مامانم اشتباهی انداخت.دفعه ی دوم تو کامی نوشتم.رو دسکتاپ بود.دسکتاپ پرید.ضربه ازین بدتر؟؟؟

]]>