دیدگاه‌ها برای: منو کامی (قسمت دوم)

توسط: آبان

آبان — Sat, 12 Jun 2010 08:57:17 +0000

من تا اونجا که همیشه بابام می گفت ، می گفت که : زکات علم آموختن آن است.
2. من منش خروس رو دوست دارم.
نه جنسشو!

توسط: معمار بیکار

معمار بیکار — Sat, 12 Jun 2010 07:58:14 +0000

اخیییییییییییی!اینایی رو که میگید رو با اینکه بنده10سالی کوچکترم یادم میاد(منظورم شکل کامپیوتر هاست هااااا).
4ساله بود سال70این بود که تازه قرار بود تو شرکتهای وابسته به بنیاد شهید کامپیوتر بیاد واسه همین بابام میرفت تو یه ساختمونی که تو خیابون مطهری بود هم آموزش ببینه هم اطلاعات شرکت رو اونجا تو سیستمهاشون وارد کنه.
******
به قول نیوشا مدرسه شما خیلی بیشعور بوده که کاپتون رو نداد،خواستی بیا با هم بریم دعوا من به مرحومه میگم اون کاترش رو هم بیاره.
تو توی المپیاد هم رتبه آورده بودی نمیگفتی؟؟؟؟زود باش شیرینی بده ببینی:دی
*****
و در آخر
شما هم موفق و شاد باشین

توسط: روشنا

روشنا — Fri, 11 Jun 2010 21:40:58 +0000

جان
آموزش چیزایی که بلدیم"زکات" علمه
خمس چیز دیگه رو می دند
منحرف نشید
مثلا یکی پاش بیاد بیرون می گن ناراحت نباش خمسش بود!!!!

توسط: سفیدبرفی

سفیدبرفی — Fri, 11 Jun 2010 19:22:32 +0000

وای چه جالب جناب مسیحا…!!!… خیلی برام جالب بود،جالب اما غمگین…

توسط: papary

papary — Fri, 11 Jun 2010 19:07:03 +0000

بدتر از همه میدونی چی بود؟
این بود که اونموقع همه کامپیوتر نداشتن تو خونه هاشون. همه درسای عملیمون رو باید تئوری می خوندیم تو خونه بعد سر کلاس امتحان عملی میدادیم. فک کن چطوری ماها اینارو تصور میکردیم. کتابمونم که درست درمون توضیح نمیداد توش.
اما چه روزایی بود جدا. چه تغلبایی میکردیم.
یه بار سر امتحان عملی برقا رفت....

توسط: papary

papary — Fri, 11 Jun 2010 19:05:12 +0000

جدی میگی مرحومه؟ مگه تو مدرستون کار با کامپیوتر نداشتین؟

خاطرت خیلی باحال بود. تو هم فوضول بودی...خوشم اومد:D

توسط: papary

papary — Fri, 11 Jun 2010 19:04:18 +0000

عجب نامردایی بودن! کاپه رو هپلی هپو کردن لابد. نامرداااا
ما چند واحد درسیمون کامپیوتری بود مجبور بودیم کار کنیم. البته بازی هم میکردیم. دخترا که میدونی همه عشق فالن.:D

توسط: مرحومه مغفوره

مرحومه مغفوره — Fri, 11 Jun 2010 18:43:02 +0000

اولین خاطره من از کامپیوتر مربوط میشه به دوران خیلی طفولیتم!
با مادرم رفته بودیم اداره آب استان برای امتیاز آب خونه جدیدمون! من محو کامپیوترشون شده بودم.
آقاهه که رفت بیرون یه دکمه ای رو فی سبیل اله زدم از پرینترش به قاعده صد کیلومتر کاغذ ریخت بیرون!
:( به من چه خب؟

توسط: مرحومه

مرحومه — Fri, 11 Jun 2010 18:41:15 +0000

من که همسن وسال شماهام!
چرا هیچی از اینا که میگید یادم نیست؟
:(

توسط: مسيحا

مسيحا — Fri, 11 Jun 2010 18:09:00 +0000

شوما باز هم اول شدی
نوشتم فقط لوح رو دادن
گفتن کاپی در کار نبوده
===
تو دوران ما کس زیادی پای کامپیوتر نمیرفت
اگر هم بچه هامون میرفتن برای یه بازی بود اسمش گوریل بود
که به سمت هم بومرنگ پرت میکردن
تو qbasic کار میکرد
و عشق بچه های ما بود