دیدگاه‌ها برای: پناهنده – قسمت دوم https://masiha.ir/blog/masiha/103 اي آدمها كه بر ساحل نشسته ايد...! Mon, 12 Jul 2010 12:28:39 +0000 hourly 1 https://wordpress.org/?v=6.4.4 توسط: معمار بیکار https://masiha.ir/blog/masiha/103/comment-page-2#comment-2143 Thu, 20 May 2010 06:17:29 +0000 http://masiha1.wordpress.com/2010/05/19/%d9%be%d9%86%d8%a7%d9%87%d9%86%d8%af%d9%87-%d9%82%d8%b3%d9%85%d8%aa-%d8%af%d9%88%d9%85#comment-2143 خب من وقتی اون برق چشمیه داشت پناهنده رو اذیت میکرد نبودم!
بعدشم چه متخصصایی!چه دکترایی!به به

]]>
توسط: مسيحا https://masiha.ir/blog/masiha/103/comment-page-2#comment-2144 Thu, 20 May 2010 04:15:04 +0000 http://masiha1.wordpress.com/2010/05/19/%d9%be%d9%86%d8%a7%d9%87%d9%86%d8%af%d9%87-%d9%82%d8%b3%d9%85%d8%aa-%d8%af%d9%88%d9%85#comment-2144 معمار نمیگریها
قرار جمشیدیه بود (اکبر و جوجه و یخ و اینا )
اون یکی هم نامت تا نشستم تو ماشین دست و پای اینو کرد تو بدنش
بچاره حتی نمیتونست بشینه
بعد به همت چندین متخصص زبر دست ( شامل خودم ، آفریقا ؛ آسیا ، اروپا ، آمریکا) و غیره تونستیم دست و پاشو در بیاریم

]]>
توسط: معمار بیکار https://masiha.ir/blog/masiha/103/comment-page-2#comment-2145 Wed, 19 May 2010 18:59:06 +0000 http://masiha1.wordpress.com/2010/05/19/%d9%be%d9%86%d8%a7%d9%87%d9%86%d8%af%d9%87-%d9%82%d8%b3%d9%85%d8%aa-%d8%af%d9%88%d9%85#comment-2145 خونده بودم،پیگیر هم بودم….داستان دستم بود اما این پناهنده دست و پا داره خب.

]]>
توسط: Anonymous https://masiha.ir/blog/masiha/103/comment-page-2#comment-2146 Wed, 19 May 2010 16:30:58 +0000 http://masiha1.wordpress.com/2010/05/19/%d9%be%d9%86%d8%a7%d9%87%d9%86%d8%af%d9%87-%d9%82%d8%b3%d9%85%d8%aa-%d8%af%d9%88%d9%85#comment-2146 جواب دادن که شناس و ناشناس نمیخواد
هرچه میخواهد دل تنگت بگو
ببخشید ببخشید
الان دیگه باید گفت :
هرچه میخواهد دل شادت بگو
و
بزن
و
برقص
و
.
.
.
.

]]>
توسط: مسيحا https://masiha.ir/blog/masiha/103/comment-page-2#comment-2147 Wed, 19 May 2010 16:19:46 +0000 http://masiha1.wordpress.com/2010/05/19/%d9%be%d9%86%d8%a7%d9%87%d9%86%d8%af%d9%87-%d9%82%d8%b3%d9%85%d8%aa-%d8%af%d9%88%d9%85#comment-2147 معمار
مثل اینکه وبلاگ منو پیگیری نمیکنی
قسمت اول داستان اینجا نوشتم
http://masiha1.blogspot.com/2010/05/blog-post_03.html
کل داستان میاد دست

پریا دزد دریاییه منم بادش کم شده
طرف میگفت 5 ماه میمونه
خیلی خالی بند بودا
نه ه ه ه ه خرزوخان
;)_

]]>
توسط: معمار بیکار https://masiha.ir/blog/masiha/103/comment-page-2#comment-2148 Wed, 19 May 2010 13:51:58 +0000 http://masiha1.wordpress.com/2010/05/19/%d9%be%d9%86%d8%a7%d9%87%d9%86%d8%af%d9%87-%d9%82%d8%b3%d9%85%d8%aa-%d8%af%d9%88%d9%85#comment-2148 در جواب کامنتت:
وای وای ،هوی هوی،چرا یه جوری شدی مسیحا؟؟من که هزار بار تو جمع گفتم اسم داداشم علیرضاست!خودت بیا اعتراف کن چه فکری کردی در موردم؟؟؟
میدونی از حرفات متوجه شدم خیلی خواهرت رو دوست داری،خواهر کوچیکه اون وقت چند سالشه؟؟؟
موههه هم خودش اومد بیرون ،من نذاشتمش باور کن!اومده بود هوا بخوره!!!!محجبه ندیدی بذار یه دفعه روسری عربی سر کنم اونموقع میبینی چی بودم چی شدم !رفیق ناباب گمراهم کرد!
آره خیلی شبیه هستیم.
نه عزیز دلم اصلا هم قلدر نیست باور کن!
فقط به خاطرت یه عکس دیگه ازش میذارم که ببینی قلدر نیست.
تو و ترس؟؟؟؟چه حرفاااااااااااااااااااااااا،مردادی که نباید از یه اردیبهشتی بترسه جانم

]]>
توسط: معمار بیکار https://masiha.ir/blog/masiha/103/comment-page-2#comment-2149 Wed, 19 May 2010 13:46:44 +0000 http://masiha1.wordpress.com/2010/05/19/%d9%be%d9%86%d8%a7%d9%87%d9%86%d8%af%d9%87-%d9%82%d8%b3%d9%85%d8%aa-%d8%af%d9%88%d9%85#comment-2149 1-همه ی ما منتظریم!
2-این که دست وپا داشه؟؟؟چرا میگین نداشت؟؟؟
3-نمیدونماا اما به نظرم اومد احسان یک عدد انسان بسیار بسیار سنگین رنگین هست!اما گویا اینجوری نبود.
4-این پناهندهه چرا رفت پناهنده شد؟؟

]]>
توسط: papary https://masiha.ir/blog/masiha/103/comment-page-2#comment-2150 Wed, 19 May 2010 09:21:36 +0000 http://masiha1.wordpress.com/2010/05/19/%d9%be%d9%86%d8%a7%d9%87%d9%86%d8%af%d9%87-%d9%82%d8%b3%d9%85%d8%aa-%d8%af%d9%88%d9%85#comment-2150 دیگه!!!…بالاخره شیرینی دادن خوبه دیگه:D
“خانم صورتی”م خوبه.یه ذره کم باد شده.
باید ببرمش تنظیم باد و دیاگ;)
این روزا که کولر روشنه بستمش، میترسم یهو بره یه جایی که براش بدآموزی داشته باشه دادش در بیاد

]]>
توسط: مسيحا https://masiha.ir/blog/masiha/103#comment-2151 Wed, 19 May 2010 08:48:57 +0000 http://masiha1.wordpress.com/2010/05/19/%d9%be%d9%86%d8%a7%d9%87%d9%86%d8%af%d9%87-%d9%82%d8%b3%d9%85%d8%aa-%d8%af%d9%88%d9%85#comment-2151 معمار منتظرم
پریا نگو دیگه
خوبیت نداره
شما چرا شیرینیه توپول بدی خانم
خودم میدم
راستی بادکنکت چطوره
مال من امروز صبح دیدم یکم وا رفته
سقف نچسبیده
اومده وسط اتاق میچرخه

]]>
توسط: papary https://masiha.ir/blog/masiha/103#comment-2152 Wed, 19 May 2010 07:36:41 +0000 http://masiha1.wordpress.com/2010/05/19/%d9%be%d9%86%d8%a7%d9%87%d9%86%d8%af%d9%87-%d9%82%d8%b3%d9%85%d8%aa-%d8%af%d9%88%d9%85#comment-2152 پیرو گرفتاری هات برای 4 تیر و اینا، ایشالا همه با هم یه شیرینی تپل میدیم!!!!

]]>