به عمق درد من دقت کنی تنهاتر از قبلم عمیقا
دیگه کسی دلواپسم نیست
سفر درد منه دور از تو و تنهایی مطلق
چرا باید برم، کمرنگ شم، ای زندگی یعنی بسم نیست
به چی دل خوش کنی، وقتی که درد مثل یه سایه هر روز و هرشب همراهته
به کی تکیه کنی، وقتی که درد زخم رفیقا رو شونه هاته
تو با این همه نفرت تو دلت لبات که خندونه بترس
نا ممکنه موندن باهات از اون که میتونه بترس
از هرکی مثل خود تو میگرده حیرونه بترس
عین حقیقه تو حصار از اونکه بیرونه بترس
از اونکه کل زندگیش بعد تو ویرونه بترس
از جای پات رو هر دلی از اشک رو گونه بترس
از تو چه پنهونه یه درس دنیات که میزونه بترس
تو هر جای دنیا… یه عاشق داره؛
با گریه، توو بارون قدم میزنه!
خیابونا؛ این قصه رو می دونن…
رسیدن؛ سرآغازِ دل کنـــدنه…
هنوز تنهایی، سهمِ هر عاشقه…
چه قانونِ تلخی داره؛ زندگی!
با یه باغی؛ که عاشقِ غنچه هاست
چه جوری می خوای؛ از زمستون بگی؟
یه وقتا یه دردایی توو دنیا هست؛ که آدم رو از ریشه می سوزونه…
هر عشقی، تموم میشه و می گذره؛ ولی خاطره اش، تا ابد می مونه…
گاهی وقتا… یه جوری بارون میاد؛ که روح از تنِ دنیا بیرون میره!
یکی چترِ شادیشوُ وا می کنه…
یکی پشتِ یه پنجره می میره…
تو هر جای دنیا…
یه عاشق داره؛ با گریه، تو بارون قدم میزنه!
خیابونا؛ این قصه رو می دونن…
رسیدن؛ سرآغـازِ دل کنــدنه…
هنوز تنهایی، سهمِ هر عاشقه…
چه قانونِ تلخی داره؛ زندگی!
با یه باغی که عاشقِ غنچه هاست
چه جوری می خوای؛ از زمستون بگی؟
پایه میخوای پاشو بیا
بیا
بازم اون روزا رو بیار
تنگه دلم آخه زیاد
بیا
بزنیم توو دل جنگل
من بمیرم واسه خندت
بی تو این آدما کَندن از من
بیا
بازم اون روزا رو بیار
تنگه دلم آخه زیاد
بیا
بزنیم تو دل جنگل
من بمیرم واسه خندت
بی تو این آدما کَندن از من
بیا
بازم اون روزا رو بیار
تنگه دلم آخه زیاد
بیا
بزنیم توو دل جنگل
من بمیرم واسه خندت
بی تو این آدما کَندن از من
من لقمه میکنم خاطراتو
با بغضِ توو گلوم هضم نمیشه
از کوچه ی تنگِ دلم
جز تو کسی رد نمیشه
بیا بازم مثلِ سابق
بشینیم تا کَله ی صبح
من و آهنگِ قدیمی
کنارِ خنده ی تو
بیا
بازم اون روزا رو بیار
تنگه دلم آخه زیاد
بیا
بزنیم تو دل جنگل
من بمیرم واسه خندت
بی تو این آدما کَندن از من
بیا
بازم اون روزا رو بیار
تنگه دلم آخه زیاد
بیا
بزنیم تو دل جنگل
من بمیرم واسه خندت
بی تو این آدما کَندن از من
آی صنم جان
آفتاب به سرِ چنار ناربندونه
عاشق به میان کوچه سرگردونه
گویند همه که عاشقی ، آسونه
این عاشقیه که دردِ بی درمونه
انگلیسی : God
عربی : الله
فرانسه : Dieu
آذربایجانی (ترکی ) : Allah
آلبانیایی : Zot
آلمانی : Gott
اردو : خدا
ارمنی : աստված
اسپانیایی : Dios
اسپرانتو : Dio
استونیایی : jumal
اسلواکی : Boh
اسلونیائی : Bog
اکراینی : Бог
اندونزیایی : Tuhan
ایدیش : גאָט
ایرلندی : Dia
ایسلندی : Guð
باسکی : Jainkoaren
بلاروسی : Бог
بلغاری : бог
بنگالی : ভগবান
پرتغالی : deus
تاگالگی : Diyos
تامیلی : கடவுள்
تایلندی : พระเจ้า
ترکی استانبولی : Tanrı
تلوگویی : గాడ్
چک : Bůh
چینی (ساده شده ) : 上帝
چینی (سنتی ) : 上帝
دانمارکی : Gud
روسی : бог
رومانیایی : dumnezeu
ژاپنی : 神
کره ای : 하나님
]]>تو اونقدر محو نگاشی و من میریزه دلم مات می ایستم
تا میپیچده دستاشو دور تنت یجور بدی گیج میره سرم
نگات می کنه با یه حال عجیب می خواد پاره شه این رگ گردنم
می خوام رد شم آهسته از پیشتون می ترسم که شرمنده شی پیش من
نیاری به روتو بخندی فقط با چشمات بگی خواهشن حرف نزن
♫♫♫
من عادت ندارم به این حال بد چیکار کردی با من که من این شدم
خجالت نکش خوب نگام کن ببین که بعد از تو من پیر و غمگین شدم
دیگه تا ابد این حوالی منو نمیبینی راحت بگیر دستشو
نیاد اون روزی که بیای پیشمو بگی دل برید و ازم خسته شد
♫♫♫
تو آینده تو میبینی پیش اون ، من آه میکشم واسه گذشتمون
نبودی ببینی که بعدت همه چه حرفایی دارن میگن پشتمون
تو دستاشو میگیری محکم ترو که انگار یادت کی پشتته
یه چیزی قایم کردی پشت سرت گمونم یه حلقه توی مشتته
من عادت ندارم به این حال بد چیکار کردی با من که من این شدم
خجالت نکش خوب نگام کن ببین که بعد از تو من پیر و غمگین شدم
دیگه تا ابد این حوالی منو نمیبینی راحت بگیر دستشو
نیاد اون روزی که بیای پیشمو بگی دل برید و ازم خسته شد
]]>