جهان ما دو قسمت شد

یکی موند و یکیمون رفت
جهان ما دو قسمت شد
یکی تنها توی خاکش یکی راهی غربت شد …
یکمون از قفس پر زد یکی خواست و نمیتونست

نگاهش رو به دریا بود ولی راه و نمیدونست
دوتا آینده مبهم یک تابستون بی خورشید
همون فصلی که رویامون مثل ارتش فرو پاشید
میون زمزمه هامون یه اهنگ یادگاری موند

یکیمون از خدا دور شد یکی هنوز نماز میخواند
تو و عکس های دیروزت من و شعر های این دفتر
توی نوستالژی جا موندیم به زیر خاک و خاکستر
به دنیا امدیم اما ما این دنیا رو نشناختیم
چه میموندیم چه میرفتیم به هم بازی رو میباختیم

یکی از ما تموم زندگیش رو توی تصویر تنهایی سفر کرد
نمیدونست خودش رو جا گذاشته که یه حسی تو قلبش میگه برگرد
یکی از ما هنوزم رو به دریاست توی دنیای دیروزش اسیره
یه خواهش از خدا داره که شاید جوونیش رو بتونه پس بگیره

تو و عکس های دیروزت من و شعر های این دفتر
توی نوستالژی جا موندیم به زیر خاک و خاکستر
به دنیا امدیم اما ما این دنیا رو نشناختیم
چه میموندیم چه میرفتیم به هم بازی رو میباختیم