بعد مدتها تصمیم گرفتم یکم خودم بنویسم
دلم برای نوشتن خودم تنگ شده بود …
دلم برای کتابهای مودب پور تنگ شده
دلم برای خیلی چیزها تنگ شده….
فیلم من قبل از تو (Me Before You) را از وقتی اومده چندین و چند بار دیدم
ایندفعه تصمیم گرفتم آخرین دیالوگ فیلم که متن یک نامه است رو براتون بنویسم
همین …
کلارک
وقتی که این نامه رو میخونی
احتمالاً چند هفتهای از رفتن من گذشته
اگه طبق رهنمودها عمل کرده باشی
الان باید در پاریس باشی
روی یکی از اون صندلیهایی که
هیچوقت روی سنگفرش صاف قرار نمیگیرن
امیدوارم هوا هنوز آفتابی باشه
اونطرف پل سمت راستت
عطرفروشی آرتیزان پرفیومر هست
یه عطر به اسم “پاپیون اکسترم” رو امتحان کن
همیشه به نظرم میاومد
که بوش خیلی به تو میاد
چند تا چیز هست که
میخواستم بهت بگم ولی نمیتونستم
چون اونوقت احساساتی میشدی
و نمیذاشتی حرفم رو تموم کنم
پس، الان میگم…
وقتی برگردی خونه
مایکل لاولر یه حساب بانکی رو
در اختیارت قرار میده …
که به قدر کافی موجودی داره
که شروع تازهای داشته باشی
هول نشو!!!
اون قدر نیست که بخوای
بقیهی عمرت رو یه جا بشینی
ولی اونقدری هست
که آزادیت رو بخری
حداقل از اون شهر کوچیکی
که هردومون بهش میگیم خونه
جسورانه زندگی کن،
کلارک
به خودت فشار بیار
به حداقل رضایت نده
اون جوراب شلواری راهراه رو با افتخار بپوش
اینکه بدونم تو هنوز فرصتهایی داری، لذتبخشه
و اینکه بدونم ممکنه من این چیزها رو بهت دادم
برایم آرامشبخشه
خب، به آخر خطر رسیدیم
تو روی قلب من حک شدی، کلارک
اونم از همون روز اولی که اومدی
با اون لبخند دلنشینت
و اون لباسهای مسخرهات
و شوخیهای بیمزهات
و ناتوانیت در مخفی کردن
تک تک احساساتی که داشتی
زیاد به من فکر نکن
دلم نمیخواد ناراحت بشی
فقط خوب زندگی کن
زندگیت رو بکن
هر قدمی که برمیداری
من هم کنارت خواهم بود
با عشق، ویل