بی یار ترم من

هم خواب رقیبانی و من تاب ندارم
بی تابم و از غصه این خواب ندارم
دلتنگمو با هیچکسم میل سخن نیست
کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست
بسیار ستمکار و بسی عهد شکن هست
اما به ستمکاری آن عهد شکن نیست

پیش تو بسی از همه کس خوار ترم من
زان روی که از جمله گرفتارترم من
روزی که نماند دگری بر سر کوی ات
دانی که ز حق یار وفادارترم من
بر بی کسی من نگر و چاره من کن
زآن که از همه کس بی کس و یار ترم من
بی یار ترم من
بی یار ترم من