شیر خسته + دیگه مشکی نمی پوشم

 

چند روز پیش طبق معمول صبح زود که بیدار شدم ، کمی عصبی بودم و در فکر ، داشتم به خیلی از مسائل زندگیم فکر میکردم. در این مواقع بهترین مسکنم موسیقیه.
لذا بعد از پیاده شدن از قرتی اول هدفون محترم را درگوشم گذاشتم و شروع کردم به گوش کردن آهنگ…….
نوبت اونروز باز هم کاست جدید رضا صادقی بود.
در حین سفر با مترو به آهنگ شیر خسته رسید که این آهنگ خیلی چیزها رو یادم انداخت و کمی قلقلکم داد.
جالب بگم اینقدر در آهنگ فرو رفته بودم که دوتا از همکاران در مترو هرچی صدام کردند اصلا متوجه نشدم آخر سر دنبالم دویدند و به دوشم که زدند. اونجا بود که فهمیدم اصلا توی این دنیا حرکت نمیکنم .
به آنها هم توضیح دادم که داشتم به شعر آهنگ گوش می دادم

خوب حالا چرا این آهنگ اینقدر در من اثر داشت، شاید جملاتم اصلا ربطی به هم نداشته باشن اما همینطوری میگم و توی این جملات ربطهایی میشه پیدا کرد
میدونین که امرداد ماه شیرهاست که 20 روز دیگه وارد این ماه میشیم و صد البته من هم شیر هستم .
اما این روزها شیر خسته ای هستم، دقیقا مثل شیر تصویر شده توسط شاعر که خود “رضا” باشه.
آره موشها هم دارن برام یل میشن ،و کمی شیطنت میکنندو این شیره داره به همه این موشها نگاه میکنه. درسته این شیره خستست ، درسته کم آورده ، درسته خیلی چیزهای دیگه ، اما وقتی کسی به قلبش نزدیک بشه ، دوباره ته مونده انرژیشو نشون میده
توی گله ها ، آشنا زیاد دیدم و همین باعث شده که کمی از آشناها فاصله گرفتم و متاسفانه آشناها نمیدونن دارن توی این گله ها میچرخن، راستی آشناها غیر از این حضورشون در سوی مخالف ، یه کار دیگه هم می کنن
اونم اینه که فقط توقع دارن ، فقط ازت انتظار دارن که این شیر خسته ، همیشه در کنارشون باشه و براشون شکار کنه و کارهاشون رو انجام بده ولی هیچ وقت به توقعات خود شیر توجه نشون نمیدن
خدارو فقط واسه حاجت نمیخوان ، شیر رو هم واسه همین میخوان ولی همیشه منتِ کرده ها و نکرده هاشون، حضور شیر خستست و غرغرشون خسته بودن شیره ولی فقط بهانست و دلیل
راه حمایت دارن اما امتناع دارن و عدم حوصله
دیگه این شیر هم از همه چیز خسته شده و تیکه تیکشو دارن میدزدن حتی …………
حتی زورش هم نمیرسه نزاره دلاله قیمت بزاره …………………………………………..

راستی این دلالا روی همه چیز قیمت میزارن ، روزای جوونی ، آدم ساده، دل بی قرار ، خنده از ته دل، و …
وای به حال ما زمینیها که دلالان دارن همه چیزمونو به حراج میزارن تا جیبهای نشتی دارشون رو پر کنن
خیلی حرف زدم نه اما بازم یکم مونده
این حرفا مال زندگیمونه ، مال کارمونه ، مال قرارمونه ، مال همه چیزمونه و متاسفانه مال عاشقیمونه و مال دوست داشتنمون ،
وقتی هستیم دلال همدیگه میشیم و وقتی نیستیم عاشق سینه چاک
خیلی عجیب رفتار میکنیم
اما خدا کنه که اگر فرصتیرو از دست دادیم ، اگر دلال شدیم و قیمت گذاشتیم ، اگر گفتیم فلان چیز چند،
وقتی به طرف مقابل احترام نذاشتیم ، وقتی در سلامت کنارش بودیم و در ناخوشی دردش
لااقل در نبودش و در نخواستن بودنش ، زهر نباشیم و زجه نزنیم و بزاریم بره و براش مشکی نپوشیم
یادم نمیره خیلی چیزها، خیلی چیزها مثل تابلو جلوی چشمامه ، و سکوت میکنم
ولی می گم
بزارین این شیر خسته ؛ راحت بمونه چون شیر همیشه شیره حتی اگر پیر باشه
اگر زیادی انگلکش کنین یه دفعه شیر بودنی نشون میده که بیا و ببین
چه شما همکار عزیز ، چه شما دوست عزیز، چه آشنای عزیز و چه عشق قدیمی ………
در زیر این متن که نمیخوام اصلاحش کنم و حتی ادیتش کنم و اگر غلط املایی داشت بهش دست میبرم
دوتا شعر از آخرین کاست “رضا صادقی”رو گذاشتم ، شیر خسته و دیگه مشکی نمی پوشم
اگر تونستین به زحمات تیم این کاست احترام بزارین و برین کاست رو بخرین بعد حسابی گوش کنین
همین ( زیادی حرف زدم، نــــــــــــــــــــــــــــــــــه)

 

شیر خسته

هرکی فهمید که بریدی میخواد از تنت ببره
واسه شیر خسته موش هم یلی می شه می غره

تا بدونن شدی خسته همه می پرن به جونت
تیکه تیکتو می دزدن حتی قلب مهربونت

دیگه تسلیم میشی وقتی توی گله شغالا
آشنا رو ببینی که غریبن دیگه حالا

حتی اونایی که روزی همه یاور بودن و کس
وقتی افتادی میبینی که میشن به شکل کرکس

وقتی قیمت شهامت کم تر از قیمت نونه
وقتی نقل نقد و سکه ست هر شغالی مهربونه

نون تو خون زدن یه عادت هر حماقتی رشادت
قربونت برم خدایا تو رو میخوان واسه حاجت

دیگه انگار وقت اونه از خدا هم باخبر شد
زیر بارون رفت با عشق بود و موند و خیس تر شد

باید از این منه خود خواه مرد و عاشقونه دل کن
وقت اونه ما نذاریم که یه دلال بگه دل چند

دل بی قرار پاک چند؟ عاشقای سینه چاک چند؟
مهربونی هم زبونی حتی دل های هلاک چند؟

خنده از ته دل چند؟ تن و جون و آب و گل چند؟
حتی روزای جوونی آدمای ساده دل چند؟

دل بی قرار پاک چند؟ عاشقای سینه چاک چند؟
مهربونی هم زبونی، حتی دل های هلاک چند؟

خنده از ته دل چند؟ تن و جون و آب و گل چند؟
حتی روزای جوونی آدمای ساده دل چند؟

دل بی قرار پاک چند؟ عاشقای سینه چاک چند؟
مهربونی هم زبونی، حتی دل های هلاک چند؟

خنده از ته دل چند؟ تن و جون و آب و گل چند؟
حتی روزای جوونی آدمای ساده دل چند؟

===========

دیگه مشکی نمی پوشم

یه عمری آرزوم این بود که با قلب تو هم سو شم
نذار بی تو هوای عشق زمستون شه تو آغوشم
تو این حالم رو می فهمی همین که باشی آرومم
نرو از پیش من حتی اگه حس کردی خاموشم

نرنجی از دلم بانو ، یه وقتایی اگه سردم
آخه این بار غم گاهی، زیادی میشه رو دوشم
یه روز گفتی میری اما،یقین داری که می میری
به جون تو که بعد از تو، برات مشکی نمی پوشم

ندارم ناله و آهی شراب غم نمی نوشم
نمیگیرم گل و گلدون غمت میشه فراموشم
نمیمونم منم اینجا تو دنیایی که تو نیستی
چیکار کردی که تونستم با چشمای تو جادو شم
بگو که باورت میشه چقدر ساده دوست دارم
با اینکه خیلی از حرفات هنوز مونده توی گوشم

به جون تو قسم خوردم بری از پیش من مردم
واسه رفتن از این دنیا دیگه مشکی نمی پوشم

7 دیدگاه برای “شیر خسته + دیگه مشکی نمی پوشم

  1. سلام
    وقتی مطالبتونو خوندم نمیدونم چرا بغض کردم
    دنیای بعضیا همیشه با غم معنی میشه و من با اینکه خیلی شاد خودمو جلوه میدم اما دیکه تحمل ندارم
    اصلا نمیدونم چرا اینارو دارم به شما میگم
    شاید بعضی وقتا قلب آدما کم میاره و نمیدونه داره چیکار میکنه.
    وقتی هم خودم مریضم هم 2تا از عزیزترین کسام ام اس و سرطان خون دارن راهی جز دیونگی واسم نمیمونه.
    خدا خیلی قشنگه مگه نه؟کاش قبل دیدن مرگ عزیزانم منو ببره پیش خودش.
    18 ساله دارم تو این دنیا نفس میکشم اما بدون انگیزه.
    ببخشید مزاحمتون شدم
    واقعا شرمنده
    بای

    مسیحا:
    ممنونم که به من سر زدی و اینجا نوشتی
    شاد باشی دوست عزیز
    و عزیزانتون سلامت

  2. لازم شد من‌م برم این آهنگ رو گوش کنم. من هم شیرم؛ امردادی‌ام مث شما.

    مسیحا:
    سلام دوست عزیز
    آره گوش بده ، آهنگ قشنگیه
    راستی تو چندم مردادی؟
    اگر خدا بخواد توی مرداد همگی جمع بشیم

  3. سلام شیر جوان

    پسر جان میدونی که باز هم یه شیر مرده بهتر از صد تا روباه زندس …

    اگر چه خوبه برات خوبه … گاهی شیرها باید پایین باشن تا چیزهایی رو ببینن که به شیر بودنشون برسند … شیرها گاهی حتی چاق میشن !!! اما باز هم شیر تپلی مثل من دوباره شیره … شاید حتی پاکتی ولی شیر پاکتی هم باز شیره … حالا ما گفتیم …

    شیر جان آروم باش … غریدنت رو نگر دار چون تو تنها کسی هستی که هر موقع بخواد میغره …

    مسیحا:
    این شیر هر موقع بخواد میتونه غرش کنه
    اما چرا کاری کنن که غرشش در بیاد
    چه اشکال داره آقا شیره آروم باشه ، درسته ؟

  4. سلام
    من بارها و بارها و بارها شیر خسته رو گوش دادم و به قول شما یه عالمه آدم از جلوی چشمام رد شد.
    زندگی همینه باید این قدر قوی باشی که نبری که هر موشی جرات غریدن پیدا نکنه.
    ولی اینو ایمان دارم که یک شیر همیشه شیر میمونه اگه قدرتشم از دست بده بازم یه شیره فقط بعد بریدن یاد میگیره دور قلبش حصار بکشه وبنویسه ورود ممنوع حتی شما عشق عزیز.

    مسیحا:
    دقیقا همینطوره و خیلی چیزهای دیگه

  5. یه ضرب المثلی هست که میگه “خدا نکنه شیره یه ذره خسته باشه، از مورچه ی تو جنگل گرفته تا خر ِ همه یه جوری به خدمتش می خوان برسن. اما امان از روزی که شیره یه غرش بکنه! همه حساب کار دستشون میاد دوباره”
    روزی که این آلبومش رو “کادو” گرفتم، بعدش که داشتم گوش میکردم بهش، به این آهنگش که رسید چند بار پشت هم گوشش دادم. نوشتمش برای خودم و جز بایگانی وبلاگمه.
    دقیقا منم یاد خیلی چیزا افتادم.
    اما اینو مطمئنم که شیر در هر حالتی که باشه، در نهایت همون غرش خودشو داره. اما کاش بقیه نذارن که کار به غرشه برسه!

    مسیحا:
    کــــــــــــــــــــــــاش …….

دیدگاه ها بسته شده.